دانلود مقاله خانواده شاد و سالم از نظر روانی در pdf دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله خانواده شاد و سالم از نظر روانی در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله خانواده شاد و سالم از نظر روانی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
خانواده شاد و سالم از نظر روانی
مقدمه
خانواده، اولین و بادوام ترین عامل در تکوین شخصیت کودکان، نوجوانان و زمینه ساز رشد جسمانی، اخلاقی، عقلانی و عاطفی آنان است. فرزندان ما در خانواده رشد می کنند، بزرگ می شوند، صفات مثبت و منفی را یاد می گیرند، راه و رسم زندگی را با تقلید از اعمال ما (والدین) می آموزند و آن چه را که درباره ی ما درک می کنند به دیگران تعمیم می دهند. پس چه خوب است محیطی در خانواده ی خود فراهم کنیم که آکنده از صفا و صیمیت، شادی و نشاط، مهر و عطوفت، تفریحات مناسب و گردش های به موقع باشد.
حق تو را از بهر شادی آفرید
تا زتو آرامشی گردد پدید
به طور کلی خانواده ی شاد، جامعه ای شاد و بانشاط و لبریز از صلح و صفا می سازد.
چگونه یک خانواده شاد و موفق داشته باشیم ؟
خانواده موفق مجموعه ای است که در آن، همه اعضا موفق هستند و همه مناسبات میان افراد روال طبیعی دارد. اعضای این خانواده می توانند از قدرت انسانی خود برای مشارکت، تعاون و پاسخ به نیازهای جمعی و فردی استفاده کنند.
برای داشتن یک خانواده ایده آل و سالم به عنوان پایه های یک جامعه سالم لازم است همه اعضای خانواده و بویژه زن و شوهر نقش خود را به درستی ایفا کنند. لازمه خانواده ایده آل ، تربیت صحیح و اصولی کودک و آماده کردن او برای یک انتخاب درست در مرحله ازدواج و توجه به ابعاد مختلف روانی، انسانی، اجتماعی و شخصیتی دو طرف مقابل یعنی زن و شوهر در زندگی مشترک است.
. برخی از افراد در رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانائیهای لازم هستند و همین امر باعث آسیب پذیری آنان می شود. در اختیار داشتن منابع و مهارتهایی که به انسان کمک کند تا به بهترین شکل ممکن از عهده حل مشکلات خود برآید، بسیار ارزشمند است.
هر کس به شیوه خاص خود به مسائل پاسخ می دهد. برخی هنگام روبه رو شدن با مشکلات می کوشند با ارزیابی منطقی موقعیت و با استفاده از روشهایی مانند مسئله گشایی، تفکر مثبت و استفاده مؤثر از سیستم های حمایتی با مشکل یا موقعیت مقابله کنند. و در مقابل برخی دیگر، به جای برخورد سازگارانه با مسائل، سعی می کنند به روشهای مختلف مانند پناه بردن به الکل و مواد مخدر و سایر روشهای ناکارآمد از رویارویی با مشکلات اجتناب کنند. این روشها، اگرچه ممکن است در کوتاه مدت مؤثر واقع شوند و به فرد آرامش موقت دهند ولی در درازمدت پیامدهای منفی بسیار داشته و فرد را از داشتن احساس خودکارآمدی و عزت نفس محروم می کنند.
کسانی که به طور موفقیت آمیز با مشکلات مقابله می کنند، افرادی هستند که خود را به مجموعه ای از مهارتهای مقابله ای مجهز کرده اند. افراد موفق در این زمینه، از سه مهارت زیر برخوردارند.
1- انعطاف پذیری: توانایی استفاده از راه حلهای مختلف
2- دور اندیشی: پیش بینی اثرهای درازمدت پاسخهای مقابله ای خود
3- منطقی بودن: انجام ارزیابیهای منطقی و درست
این تواناییهای روانی ـ اجتماعی، فرد را برای مقابله مؤثر با موقعیتها و مشکلات زندگی یاری می کند و وی را قادر می سازد تا در ارتباط با سایر انسانها، جامعه و فرهنگ و محیط خود سازگارانه و مثبت عمل کرده و سلامت روانی خود را تأمین کند. همه این مهارتها قابل یادگیری هستند و می توان با صرف وقت و تلاش آنها را به روشهای مقابله ای خود افزود. با یادگیری و تمرین این مهارتها، شما می توانید بدون توجه به میزان دشواری مسائل، از عهده آنها برآیید. با مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب، تنهایی، طرد شدگی، کمرویی، خشم، تعارض در روابط بین فردی، شکست و فقدان، می توان از طریق روشهای مقابله ای مناسب مبارزه نمود.
مهارتهای زندگی حول این نه مجموعه می چرخد:
فرد، بتواند از خودآگاهی کامل برخوردار باشد. (خودشناسی)
فرد، بتواند ارتباط را برقرار کند. (ارتباط اجتماعی)
فرد، همدلی خوبی داشته باشد. (همدلی)
فرد، بتواند نه بگوید. (جرئت مندی )
فرد، توانایی حل مساله و مشکل خود را داشته باشد. (مسئله گشایی)
فرد، قادر به اخذ تصمیم مناسب باشد. (تصمیم گیری)
فرد، دارای خلاقیت باشد. (خلاقیت)
توانایی سازگاری با مشکلات اجتماعی را داشته باشد. (سازگاری)
در صورت بروز مشکل، توانایی مدیریت عواطف و هیجانات خود را داشته باشد
ویژگیهای یک خانواده شاد
کودکان دارای خصوصیات فردی متفاوتی هستند، مثلاً کودکان احساساتی، آنها دنیایی از احساس هستند و نیاز دارند که موقع خواب یک بزرگ تر کنارشان باشد تا احساس آرامش کنند.
بسیاری از کج خلقی ها و بدرفتاری های کودک صرفاً به دلیل عدم خواب کافی و راحت است. برای یک خواب راحت و سالم مغز یک کودک نیاز دارد که وقت معینی برای خواب داشته باشد و بدنش نیازمند آرامش کافی جهت استراحت است.برای دستیابی به این اهداف والدین باید سه عامل اصلی یعنی تنش، زمان و خلق و خو و ارتباط آنها با خواب را خوب بشناسند.
تنش:
کودک نیاز به احساس آرامش و امنیت دارد. بسیاری از کودکان نمی توانند بخوابند زیرا در تختخواب حالت گوش به زنگ دارند و مضطربند. خواب منقطع، منتظر حادثه یی بودن یا تنش های خانوادگی کودک را گوش به زنگ نگه می دارد. کودک خود را با آرامش و محبت از خواب بیدار کنید، خیلی گرم و صمیمی با او احوالپرسی کنید و بدون عجله و اضطراب صبحانه را با هم بخورید.
در واقع یک شروع خوب در آغاز صبح به کودک کمک می کند تا با روحیه بهتر از پس استرس های روز برآید و در نتیجه شب با آرامش بخوابد.
زمان )ساعت بدن(:
ساعت بدن کودک، مرکز کنترل چرخه خواب و بیداری اوست. داشتن یک برنامه یکنواخت برای خواب و بیداری به سلامت خواب کودک کمک می کند.
اگر قبل از خواب به کودکتان یک نوشیدنی کافئین دار بدهید، ناخواسته ساعت بدن و خواب او را مختل می کنید.
خلق و خو:
کودکان دارای خصوصیات فردی متفاوتی هستند، مثلاً کودکان احساساتی، آنها دنیایی از احساس هستند و نیاز دارند که موقع خواب یک بزرگ تر کنارشان باشد تا احساس آرامش کنند.آنها را ملایم نوازش کنید و یا کنار تختشان بنشینید و کتاب داستانی برایشان بخوانید.
کودکان حساس:
این بچه ها بسیار دقیق هستند و به همه چیز دقت می کنند آنها حتی به یک صدای ضعیف یا تفاوت های ظاهری و یا تغییر احساسات و نظرات توجه دارند. اگر کودک شما اظهار کرد که چیزی موجب ناراحتی اش شده حتماً باور کنید چرا که این بچه ها به کوچکترین مسائل حساس هستند. آنها نیاز به یک اتاق خواب ساکت و دنج دارند، پتو و بالش آنها باید نرم و راحت و خوش بو باشد. بهتر است تخت آنها را به جای وسط اتاق در گوشه اتاق بگذارید.
کودکان نامنظم:
آنها غیرقابل پیش بینی هستند، هرگز در یک ساعت معین نمی خوابند، والدین باید با نرمی و مهربانی اما مصرانه آنها را به سوی یک برنامه زمان بندی جهت یک خواب منظم، سوق دهند.
بچه های پرانرژی:
آنها دائماً در حال جنب و جوش و حرکت هستند، یک برنامه دائمی برای خواب و بیداری و فعالیت های فیزیکی در طول روز به این بچه ها کمک می کند تا شب را با آرامش بیشتر بخوابند.
والدین باید بدانند که ساعات خواب لازم برای بچه ها متفاوت است یک نوزاد به 14 تا 18 ساعت، نوپا به 13 ساعت، سنین قبل از دبستان 12 ساعت، سنین مدرسه 10 ساعت و نوجوان به 9 ساعت خواب نیاز دارد.
باید به خاطر داشته باشید که بچه ها هنگامی که نمی توانند بخوابند، نمی خواهند با شما مبارزه و مخالفت کنند بلکه آنها با بدن خودشان می جنگند. با شناخت سه عامل تنش ، زمان و خلق وخو می توان محیطی ایجاد کرد که کودک بهتر بخوابد و در نتیجه سلامت و ارتباطات خانوادگی هم بهبود یابد.فرانک باجلان، هفت روش زیر می تواند به ما برای داشتن یک خانواده شاد، کمک کند.
1) مراقب صحبت های خود باشید:
نحوه صحبت کردن با فرزندان نقش مهمی در فضای احساسی خانواده ایفا می کند. باید به فرزندان فرصت دهید تا در ابراز احساسات خود آزاد و راحت باشند، گاهی، ما از تاثیری که سرزنش ها و انتقادات بر روح و روان کودکان می گذارد، غافل می شویم.
روان شناسان معتقدند سرزنش بیش از حد کودکان سبب می شود آنها دچار احساس گناه و شرم شوند و در خود فرو رفته و درون گرا بار بیایند. هرگز نقطه ضعف یا عیب کودک را نباید به عنوان یک خصلت دائمی و همیشگی جلوه داد.می توان با ذکر دلایل و اثرات سوء رفتار یا کار کودک از او انتقادی سازنده کرد.
2) فراهم کردن نظم و ثبات:
یک چارچوب قابل پیش بینی برای کارهای روزانه، قوانین مشخص و منسجم و یک خانه سازماندهی شده، آرامش و راحتی بیشتری برای فرزندان و والدین ایجاد می کند. یک برنامه روتین مانند یک رشته محکم به هنگام تنش ها، بحث و نزاع ها یا بحران ها از هم گسیخته نمی شود و از خانواده حمایت می کند.
3) برگزاری جلسات خانوادگی:
به طور منظم زمانی را برای جمع شدن اعضای خانواده در نظر بگیرید. در این جلسات افراد خانواده می توانند درباره مشکلات و ناراحتی های خود در طول هفته با هم صحبت کنند یا با بیان اتفاقات خوبی که داشته اند، دیگر افراد خانواده را هم در شادی شان شریک کنند.
4) احساس دوست داشتن و عشق ورزیدن به دیگران:
محققین معتقدند والدینی که وقتی را صرف بازی با کودکانشان می کنند، با آنها شوخی می کنند و عقاید و احساساتشان را با فرزندانشان در میان می گذارند، فرزندانی صمیمی تر، مهربان تر و باگذشت تر خواهند داشت. با عشق ورزیدن به کودک خود، حس دوست داشتن را در او تقویت کنید.
5) داشتن مراسم خانوادگی:
زمان های خاصی را در یک روز یا هفته برای انجام مراسمی خاص با همراهی همه اعضای خانواده تعیین کنید.مثلاً انجام مراسم مذهبی مانند رفتن به کلیسا در هر یکشنبه یا مراسم خانوادگی مانند رفتن به رستوران یا سینما و امثال آن.
6) نحوه برخورد با مشکلات:
امروزه زندگی های خانوادگی همیشه امن و پایدار نیستند. حتی بهترین ازدواج ها هم جروبحث دارند، گرفتاری های مالی، فراز و نشیب های احساسی و نظایر آن. اما مشکلات بخشی از زندگی انسان ها است و یک خانواده مهربان و صمیمی هرگز این موضوع را نادیده نمی گیرد و سعی می کند با همدردی و ایجاد یک فضای احساسی قوی و صمیمی با مشکلات مبارزه کند.
7) اختصاص زمانی فقط برای والدین؛ والدین فضای احساسی خانواده را شکل می دهند، اگر والدین به خاطر مسائل ملی یا مشکلات کاری شان افسرده و ناراحت باشند یا از دست همسرشان ناراحت و عصبانی باشند، فضایی در خانه به وجود می آید که کودکان احساس ناامنی و ناراحتی می کنند.
والدین نیاز به زمانی دارند که بدون حضور فرزندان با هم قدم بزنند و صحبت کنند تا نگرانی ها و ناراحتی ها را از خود دور کنند و مثل اولین باری که یکدیگر را دیده اند عشق را تجربه کنند.
کلیدهای رضایت مندی و شادمانی در خانواده
در یک خانواده سالم، نقش اعضای خانواده به طور کامل مشخص است و تفکیک نقش ها به درستی صورت گرفته است و علاوه بر این حدود اختیارات اعضا بارز است و هیچ کس در حوزه دیگری قدم نمی گذارد. از دیگر سو، یک خانواده سالم دارای قوانین و قواعد خاصی است که در ارتباط با فرهنگ، ارزش های حاکم بر خانواده و جهان بینی بین نسلی تنظیم شده و همه خود را ملزم به رعایت آن می دانند.ارتباط اصولی بین همسران و اعضای خانواده با یکدیگر، از دیگر نشانه های خانواده سالم است.
شادی یک نیاز است و شاد بودن یک هنر. همه ما به شادی نیاز و دوست داریم در یک جامعه و خانواده شاد زندگی کنیم. در خانواده و جامعه ای که علاقه، محبت و عشق رکن اصلی آن است، نیاز متقابل اعضا به یکدیگر از همه جهات، در بهترین شرایط برآورده می شود. به راستی چرا بعضی افراد و خانواده ها همیشه شاد هستند در حالی که ممکن است مشکلات و گرفتاری های زیادی داشته باشند اما بعضی خانواده ها با وجود داشتن امکانات فراوان و رفاه مالی، از شادمانی حقیقی بهره ای نبرده اند. چطور می توان شاد بود و این شادی را در فضای خانواده جاری کرد .
شادی حقیقی یا درونی
در این رابطه با دکتر بهروز بیرشک روانپزشک و استاد انستیتو روان پزشکی تهران گفت وگو کرده ایم. وی درباره این که چند درصد خانواده های ایرانی شاد هستند گفت: چنین آماری وجود ندارد اما طبق تحقیقات انجام شده در جهان، در مورد شادمانی مردم در کشورهای مختلف، مشخص شده کشور ما، کشور شادی نیست. البته ملاک ها و معیارها متفاوت است اما در کل موضوع، تفاوتی ایجاد نمی کند و به نظر می رسد همه کارشناسان با این عقیده، موافق هستند. البته منظور ما از شادی، شادی درونی یا حقیقی است. شادی که از فضای خانواده، قوانین موجود در خانواده، ارتباطات خانوادگی به خصوص والدین با هم و با فرزندان و توجه به خواسته های اعضا از یکدیگر نشأت گرفته است. در چنین محیطی دید مثبت در رویکرد افراد به زندگی رشد می کند و آن ها می توانند منتقل کننده مثبت نگری و شادی به دیگران هم باشند.
شادمانی ما در سلامت روانی جامعه نقش کلیدی ایفا می کند. به طوری که به گفته دکتر بیرشک زمانی که جشن های مذهبی و ملی برگزار می شود، آمار جرم و جنایت و خشونت پایین می آید. از این رو باید برای ایجاد شادی در جامعه تحولات اساسی صورت بگیرد که منشاء هر کدام از آن ها نیز به خانواده برمی گردد. عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در محدود کردن دایره شادی در جامعه تاثیرگذار است و آمار قتل، جنایت و خشونت به ما هشدار می دهد که باید به صورت جدی اقدام کنیم.
خندیدن، نوعی تخلیه روحی است و ما باید فعالیت خود را از خانواده شروع کنیم. خانواده ای که افراد آن احساس مثبت نگری، سرحالی و شادمانی داشته باشند، آن را در جامعه جاری می کنند و این احساس خودجوش به علاوه سایر عوامل، به حفظ سلامت روانی جامعه کمک می کند.
هم چنین هنربخش کارشناس بهزیستی درباره خانواده شاد می گوید: یکی از شاخص های اصلی خانواده سالم، شادی و پایداری است. خانواده پایدار، لزوما خانواده شادی نیست، اما یک خانواده شاد، قطعا پایدار هم هست و وقتی این دو مولفه را کنار یکدیگر بگذاریم، یکی از شاخصه های اصلی خانواده سالم را می بینیم.
در یک خانواده سالم، نقش اعضای خانواده به طور کامل مشخص است و تفکیک نقش ها به درستی صورت گرفته است و علاوه بر این حدود اختیارات اعضا بارز است و هیچ کس در حوزه دیگری قدم نمی گذارد. از دیگر سو، یک خانواده سالم دارای قوانین و قواعد خاصی است که در ارتباط با فرهنگ، ارزش های حاکم بر خانواده و جهان بینی بین نسلی تنظیم شده و همه خود را ملزم به رعایت آن می دانند.ارتباط اصولی بین همسران و اعضای خانواده با یکدیگر، از دیگر نشانه های خانواده سالم است.
روابط سالم، صمیمانه، همراه با عشق و مودت بین «زوجین» و «والدین و فرزندان» زمینه شکل گیری یک خانواده شاد را فراهم می کند اما روابط خشک، رسمی و غیردوستانه، حاکی از وجود مشکل در یک خانواده است.
وی عنصر بسیار ارزشمند و موثر در یک خانواده سالم و شاد را صمیمیت و عشق دانست و افزود: عشق همانند نیروی جاذبه زمین، همه را حول محور خانواده جذب می کند اما اگر عشق و صمیمیت وجود نداشته باشد، همه چیز رها و معلق می شود و هر کسی فقط به فکر خودش خواهد بود. در یک خانواده شاد، والدین با تکیه بر عشق و صمیمیت موجود در محیط خانواده که به آرامش روحی و روانی اعضا منجر می شود محیط شادی را برای زندگی فراهم می کنند و می دانند چطور از یکدیگر مراقبت کنند. این مراقبت ها می تواند جسمی و یا عاطفی باشد. مراقبت روحی و روانی همسران از یکدیگر، به پایداری خانواده منجر می شود. وقتی زوجین ضمن مراقبت جسمی و روحی از هم، به نیازهای یکدیگر به موقع پاسخ دهند، ضمن ایجاد حس اعتماد و عشق به یکدیگر، این احساس را به سایر اعضای خانواده منتقل می کنند. متاسفانه این تصور غلط در بسیاری از خانواده ها وجود دارد که زن و شوهر باید بتوانند نیازهای هم را حدس بزنند. در حالی که مطرح کردن نیازها یکی از مهم ترین اصول ایجاد حس نزدیکی و عشق زوجین به یکدیگر است. زوجین باید بدانند که هنگامی خانواده سالم و شادی خواهند داشت که روابط زناشویی آنان سرشار از حس اعتماد، صمیمیت، عشق و ابراز نیاز به یکدیگر باشد و در غیر این صورت، تلاش برای شاد کردن فضای خانواده، تلاشی بیهوده است.
کارشناس سازمان بهزیستی در ادامه افزود: مطرح کردن نیازها و توقعات و پاسخ دادن به آن ها، اولین قدم برای مراقبت زوجین از یکدیگر است.
والدین باید بتوانند با یکدیگر همدلانه رفتار کنند، خود را جای دیگری بگذارند و مسائل را از دید طرف مقابل بررسی کنند. وقتی ما موضوع را فقط از دید خودمان ببینیم، حق را به طرف مقابل نمی دهیم و خود را برنده می دانیم. در حالی که طرف مقابل احساس بازنده بودن دارد. چنین نگرشی به تدریج به عشق و صمیمیت بین زوجین صدمه می زند.یکی دیگر از مسائل شایع در زندگی مشترک که باعث می شود شادابی و نشاط در زندگی کم رنگ شود، این تصور غلط است که زوجین تصور می کنند پس از ازدواج یکی شده اند و گمان می کنند مرزی بین آنان وجود ندارد. در حالی که این تصور، غلط است زیرا زن و مرد با وجود عشق و صمیمیتی که بین آنان وجود دارد از نظر جنسیتی، اخلاقی و تربیتی تفاوت های زیادی با هم دارند. رفتار صحیح این است که زوجین بپذیرند که قرار است با وجود اختلاف نظر ها، تفاوت دیدگاه ها و سلایق، در کنار هم زندگی شادی داشته باشند.
بازی «حدس بزن»
از سوی دیگر از عوامل تزریق شادی در زندگی مشترک تغییر نگرش نسبت به «بازی» در زندگی است. در بازی، برنده و بازنده خواهیم داشت و همواره یک نفر احساس برنده بودن و یک نفر احساس بازنده بودن خواهد داشت.
در صورتی که در زندگی مشترک زوجین باید طوری رفتار کنند که هر دو احساس برنده بودن داشته باشند. یکی از دلایل نبودن صمیمیت در فضای بسیاری از خانواده ها، بازی «حدس بزن» است.
پیدا کردن شناخت فرآیندی زمان بر
این تصور غلط در ذهن بسیاری از زوجین وجود دارد که با ازدواج، زن و مرد کاملا نسبت به یکدیگر شناخت پیدا کرده اند، در حالی که شناخت پیدا کردن یک فرآیند طولانی و زمان بر است که در طول سال های متمادی زندگی مشترک شکل می گیرد. بسیاری از زوجین تصور می کنند همدیگر را می شناسند و توقع دارند طرف مقابل نیاز آن ها را حدس بزند، در حالی که شناخت طرف مقابل اندک است و او هر لحظه نمی تواند نیازهای همسرش را بدون بیان آن ها بفهمد. زوجین در چنین شرایطی به سرعت به این نتیجه می رسند که همسرشان نیازهای آنان را درک نمی کند و در نتیجه دچار یاس و افسردگی می شوند و حتی گاهی از طرح نیازهای خود طفره می روند.
هنربخش در ادامه افزود: در مرحله اول باید زوجین یاد بگیرند نیازها و خواسته های خود را با طرف مقابل در میان بگذارند و اگر در برآورده شدن آن مشکلی پیش آمد، احساس خود را بیان کنند. متاسفانه یکی از تعلیمات غلط تربیت کودک این است که احساسات خود را ابراز نکنیم زیرا ابراز احساس به معنای ضعف است. در حالی که این تصور غلط است و در مقابل همسر هم، نباید مانع بروز احساسات واقعی بشویم. این رفتار که از کودکی همراه بسیاری افراد است، ضربه های بزرگی به ارکان صمیمیت در زندگی خانوادگی می زند و بین زوجین فاصله می اندازد.
بعضی نیز تصورهای غلط و اشتباهی از همسر خود دارند. مثلا تقاضای محبت بدون قید و شرط از همسر داشتن همانند محبتی که از مادر خود دیده اند و یا رسیدن به خواسته خود با جنجال آفرینی و یا قهر و یا جلب توجه به هر طریق ممکن، از دلایل کاهش صمیمیت در خانواده و سپس رخت بربستن شادی از خانه است. توجه داشته باشید ازدواج ناخودآگاه، ازدواجی است که در آن شادی و نشاط نباشد، در حالی که در ازدواج خودآگاه زوجین از خود و طرف مقابل شناخت نسبی دارند، با یکدیگر صحبت می کنند و قدرت تطبیق با شرایط طرف مقابل را دارند. نباید فراموش کرد که احساس یاس یا ناامیدی مقطعی، طبیعی است زیرا در غیر این صورت شادابی و نشاط معنایی نخواهد داشت و نباید به خاطر یاس و ناامیدی، خود را سرزنش کنیم زیرا باعث کاهش نشاط و شادی در فضای خانواده خواهد شد.وی درباره رمز شاد بودن برخی از خانواده ها گفت: مشکل و چالش همواره در هر خانواده ای وجود دارد، اما یک خانواده شاد، با یکدیگر گفتمان و توانایی حل مشکل را دارند. آنان مسائل را از زوایای گوناگون بررسی و در «حال» زندگی می کنند. برخی از خانواده ها وضعیت فعلی خود را فدای گذشته و یا آینده نامعلوم می کنند. در حالی که باید در «حال» زندگی کرد.کوتاه سخن این که در یک خانواده شاد هر کس از انجام کارهایش، لذت می برد. خانم خانه از آشپزی و خانه داری و آقا، از خرید و رسیدگی به امور منزل راضی است و فرزندان از انجام وظایفی که به عهده دارند لذت می برند و با یکدیگر تعامل صمیمانه و دوستانه ای دارند.شادی، محصول یک فرآیند و چرخه و حاصل گفتمان، تعامل با اعضای خانواده و توانایی حل مسائل است. سرکوب احساس ها در منزل و مطرح نکردن آن ها، باعث کاهش صمیمیت می شود و بنابراین کلید شادی در هر خانواده ای گفتمان صحیح و تعامل صحیح اعضای خانواده با یکدیگر است.
22 راه برای داشتن خانوادهای شاد
1- از اینکه یکدیگر را دارید از خداوند سپاس گزار باشید.
2- به یکدیگر لبخند بزنید .
3- هر روز به هم بگویید که چقدر از کار هم بودن خوشحالید و لذت می برید.
4- موقع صحبت کردن به چشمان هم نگاه کنید.
5- وقتی به منزل می رسید اگر خسته هستید قبل از اینکه در را باز کنید و یا زنگ خانه را بزنید چد نفس عمیق بکشید لبخند بزنید و سعی کنید خود را حداقل برای ورودی خوشایند و برخوردی خوب برای چند دقیقه اول آماده کنید.
6- یکدیگر را ببوسید.
7- با هم ورزش کنید.
8- با هم دعا بخوانید.
9- انعطاف پذیر باشید.
11-از شوخی ها و لطایف محترمانه استفاده کنید .
12-از خصوصیات خوب یکدیگر تعریف کنید.
13- برای کاری که دیگری برایتان انجام می دهد از او تشکر کنید.
14-بازی های دست جمعی انجام دهید.
15-از همسرتان و فرزندانتان در رابطه با روزی که گذرانده اند سوال کنید.
16-در رابطه با رویاهایتان با هم صحبت کنید البته فراموش نکنید که از منفی بافی و تحقیر مخاطبتان بپرهیزید.
17-پیشرفت های اعضای خانواده را تبریک بگویید و آنها را تشویق کنید.
18-در صورت نیازبا یکدیگر همدلی کنید و به او بگویید که احساسش را درک می کنید.
19-بچه ها را بابت رفتار خوب با یکدیگر تشویق کنید.
20-احترام متقابل داشته باشید.
21-با صدایی آرام صحبت کنید.
22-اگر خانواده ای بسته دارید روابط خود را گسترش دهید.
دانلود مقاله خوارزمی در pdf دارای 10 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله خوارزمی در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله خوارزمی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
خوارزمی
ابوعبدالله محمد بن موسی خوارزمی، ریاضیدان پرآوازه ی ایرانی، چنانکه پژوشگران اروپایی نیز بدان معترفند، یکی از بزرگترین ریاضیدانان همهی اعصار به شمار میآید. با این همه از زندگانی وی آگاهی اندکی در دست است. بر پایهی همین اطلاعات اندک، میتوان گفت که وی به احتمال زیاد از حدود سال 170 تا پس از 232 هجری قمری میزیسته است. کتاب حساب خوارزمی باعث آشنایی مسلمانان و سپس اروپاییها با رقمهای هندی و شیوهی حساب هندی
شد و کتاب جبر و مقابله نام نویسندهاش را به عنوان بنیانگذار جبر در یادها ماندگار کرد. وی را معلم واقعی ملل اروپایی در علم جبر میدانند.
زادگاه
خوارزمی چنانکه از نامش پیداست، در ناحیهی خوارزم و به احتمال قوی در شهرِ کاث، مرکز این ناحیه، زاده شده است. ناحیهی خوارزم منطقهای پهناور از جنوب دریای آرال تا شرق دریای خزر و هر دو کرانهی رود جیحون را در بر میگرفت. شهر خوارزم یا کاث نیز بر ساحل شرقی همین رود و در جنوب دریای آرال قرار داشت. خوارزم از مدتها پیش از اسلام بخشی از قلمرو پهناور ایران بود و فرمانروایان این ناحیه که «خوارزمشاه» خوانده میشدند، دست کم از 1700 سال پیش خراجگزار و فرمانبردار شاهنشاه ایران بودند. خانوادهی شاهان خوارزم، که به گفتهی بیرونی نسب خود را به کیخسرو میرساندند، تا زمان فتح خوارزم به دست مسلمانان در سال 93 هجری قمری (
712 میلادی) و پس از آن تا 385 یا 386 بر این ناحیه فرمان میراندند. این سرزمین
تا اواسط دورهی قاجار همچنان بخشی از ایران به شمار میآمد، تا آنکه در این روزگار از نظر سیاسی از سرزمین مادری خود، ایران جدا شد. اما تردیدی نیست که ارتباط فرهنگی میان خوارزم و ایران، هنوز به قوت خویش باقی است. در تقسیمات سیاسی کنونی، بخش عمده ی خوارزم در کشور ازبکستان و بخش اندک آن در شمال ترکمنستان قرار دارد .
خوارزم هنگامی به دست مسلمانان افتاد که اختلافات داخلی در خانوادهی خز دخال
تهای برادرش در امور مملکت به تنگ آمده بود پنهانی به قُتَیْبَه بن مسلم باهِلی، فرمانروای عرب خراسان، نامه نوشت و او را به تسخیر سرزمین خود تشویق کرد! او میخواست از این راه بر دشمنان داخلی خود پیروز شود. قتیبه نیز این پیشنهاد را پذیرفت و به سوی خوارزم حرکت کرد. از سوی دیگر خوارزمشاه بزرگان و فرماندهان خود را با نیرنگ وادار به تسلیم کرد و خوارزم بیهیچ زحمتی به تصرف مسلمانان درآمد. از آن پس خانوادهی شاهی خوارزم تنها صاحب عنوانی تشریفاتی بودند و ادارهی امور سیاسی و نظامی خوارزم تنها بر عهدهی فرمانروایان عرب بو د.
ایران در آستانهی تولد خوارزمی
پس از سقوط امویان در 132 هجری قمری و روی کار آمدن عباسیان، ایرانیان که در پیروزی عباسیان نقش اصلی را داشتند، برای نخستین بار مناصب مهم و حساسی را در دستگاه خلافت به دست گرفتند. توجه خاص ایرانیان به ریاضیات، نجوم، پزشکی، فلسفه و دیگر شاخههای علوم عقلی موجب شد که خلفای عباسی نیز تحت نفوذ وزیران و کارگزاران ایرانی خود، اندک اندک به حمایت از دانشمندان علاقهمند گردند. چند سالی پیش از زاده شدن خوارزمی، و در سال 160 قمری، هارون، خلیفه مقتدر عباسی به خلافت رسید. در زمان هارون خاندان ایرانی برمکیان، که سابقهای کهن در پرداختن به علوم و حمایت از دانشمندان داشتند، به قدرت و اعتباری کم نظیر دست یافتند. برمکیان از همهی امکانات خود برای ترجمهی آثار علمی از زبان
های پهلوی یا همان فارسی میانه (زبانی که پیش از فارسی دَری دست کم تا سدهی دوم هجری در ایران رواج داشت)، یونانی و سریانی (زبان کهن مردم سوریه) و پیشبرد پژوهشهای علمی
و فلسفی بهره بردند.
کوششهای برمکیان موجب شد مسلمانان گامهای بلندی را در زمینهی علوم مختلف بردارند. اما افزایش روز به روز شهرت و قدرت برمکیان، نگرانی هارون و دیگر بزرگان خاندان عباسی را برانگیخت و در نتیجه هارون در اواخر دورهی خلافت خود (سال 187 قمری) برخی افراد این خاندان را کشت و بقیه را زندانی کرد. 6 سال بعد هارون درگذشت و فرزند
ش امین به خلافت رسید. دوران کوتاه خلافت امین نیز سراسر به جنگ و خونریزی گذشت. نابودی برمکیان، مرگ هارون و ناآرامیهای دورهی خلافت توقفی کوتاه در روند پیشرفت علمی مسلمین ایجاد کرد. اما در سال 198 قمری، با به خلافت رسیدن مأمون که در محیطی ایرانی رشد کرده بود و فرهنگ ایرانی تأثیر بسیاری بر او گذارده بود، توجه به پژِوهشهای علمی به مراتب بیش از روزگار هارون شد.
در همین روزگار، خوارزمی که دست کم جوانی 20 ساله بود، پیش
از 198 قمری، و در حالی که مأمون هنوز در مرو (در ترکمنستان فعلی) میزیست، به دربار وی وارد شد و سپس همراه وی به بغداد آمد و در بیت الحکمه به پژوهش پرداخت. درگذشت خوارزمی احتمالا چند سالی پس از 232 قمری بوده است. در این صورت باید گفت که وی دست کم 54 سال قمری عمر کرده است.
گفتنی است که برخی مورخان دورهی اسلامی و نیز برخی پژوهشگران اروپایی سدههای 19 و 20 میلادی، ابوعبدالله محمد بن موسی خوارزمی را با ابوجعفر محمد بن موسی بن شاکر یکی دانستهاند یا اگر این دو نام را مربوط به دوتن میدانستهاند گهگاه یکی را با دیگری اشتباه گرفتهاند. ابوجعفر محمد بن موسی بزرگترین برادر از 3 برادر دانشمند ایرانی بود که به بنو موسی (فرزندان موسی بن شاکر) مشهور بودهاند.
جایگاه خوارزمی در تاریخ ریاضیات جهان
در اهمیت نقش خوارزمی در تاریخ ریاضیات جهان همین بس که دو واژهی آلگوریسم یا آلگوریتم که تا سدهی 18 میلادی بر «فنّ محاسبه با ارقام هندی» اطلاق میشد و امروزه نیز به معنی «روش ویژهی محاسبه در نوع خاصی از مسائل ریاضی» به کار می
رود، از تلفظ نام خوارزمی در زبان لاتین (زبان رایج اروپا تا سدهی 17 میلادی) گرفته شده است. واژهی جبر در زبانهای اروپایی (مانند algerba و غیره) نیز بیتردید برگرفته از نام کتاب الجبر و المقابله اوست. در اینجا نظرات برخی پژوهشگران برجستهی غربی دربارهی خوارزمی به اختصار یاد میشود:
1 آریستید مار پژوهشگر برجستهی فرانسوی (در قرن 1ن است که محمد بن موسی خوارزمی، معلم واقعی ملل اروپایی جدید در علم جبر بوده است.»
2 جُرج سارتُن پژوهشگر آمریکایی در کتاب مشهور خود، به نام « مقدمه بر تاریخ علم »، آورده است: «خوارزمی بزرگترین ریاضیدان عصر خود، و در صورت در نظر گرفته شدن همهی جوانب، یکی از بزرگترین ریاضیدانان همهی اعصار به شمار میآید.» او خوارزمی را یکی از بنیانگذاران آنالیز یا جبر به صورتی جدا از هندسه دانسته است، زیرا کتاب جبر و مقابله حل آنالیزی معادلات درجهی اول و دوم را در بر دارد. سارتن به همین جهت نیمهی اول قرن نهم میلادی را عصر خوارزمی نامیده و فصلی از کتاب خود را به نام او مزیّن ساخته است.
3 آیلْهارد ویدِمان پژوهشگر مشهور آلمانی اواخر سدهی 19 و اوائل سدهی 20 میلادی، خوارزمی را یک نابغه و دارای شخصیت علمی ممتاز خوانده است.
4 اسمیت نیز در تاریخ ریاضیات خود وی را بزرگترین ریاضیدان دربار مأمون به شمار آورده است.
گفتنی است در سال 1362 هجری شمسی برابر 1983 میلادی، به مناسبت هزار و دویستمین سالگرد تولد خوارزمی یادنامهای به زبان روسی در 260 صفحه و مشتمل بر 16 مقاله در مسکو و یادنامهی دیگری در تهران به زبان فارسی و به همت کمیسیون ملی یونسکو منتشر شده است.
آثار خوارزمی
آثار خوارزمی در تاریخ علم جهان از اهمیتی ویژه برخوردارند و به همین لحاظ پژوهشگران دو قرن اخیر به نشر یا بررسی ارزش علمی آنها پرداختهاند.
1 الجبر و المقابله. در ادامه معرفی خواهد شد.
2 الجمع و التفریق بحساب الهند. در ادامه معرفی خواهد شد.
3 زیج . زیج(جدولهای اخترشناسی) خوارزمی یکی از مهمترین و مشهورترین آثار اوست. این زیج از لحاظ تاریخ ریاضیات و نجوم بسیار مهم است، زیرا نخستین اثری است که در آن تابع جِیْب (معادل تابع سینوس) به کار رفته است. این زیج در میان مسلمانان و اروپائیان سدههای میانه از اهمیتی بسیار برخوردار بود. به همین لحاظ در دورهی ا
سلامی دست کم 9 اثر در شرح یا نقد آن نوشته شد. مَسْلَمه بن احمد مَجْریطی (مادریدی) اخترشناس مسلمان اَندُلُسی (بخش مسلمان نشین اسپانیا) زیج خوارزمی را باز نویسی کرد و آن را تذهیب زیج الخوارزمی نامید. در نیمهی نخست سده 12 میلادی آدِلاردِ باثی (نخستین دانشمند مشهور انگلیسی و از مردم شهرِ باث) تذهیب زیج الخوارزمی را به زبان لاتین ترجمه کرد.
4 مقاله فی استخراج تاریخ الیهود و اعیادهم. این اثر یکی از کهنترین پژوهشهای موجود درباره تقویم و گاهشماری یهود و کهنترین پژوهش مسلمانان در این زمینه به شمار میآید و از این رو بسیار مهم است. پژوهشگر پرآوازهی آمریکایی، اِدوارد اِستوارت کِنِدی، در 1964 میلادی این اثر را بررسی کرده است.
5 کتاب الرُخامَه. درباره چگونگی ساخت و نصب ساعتهای آفتابی افقی. امروزه نشانی از این کتاب در دست نیست .
6 عمل الأسطرلاب. درباره ساخت اسطرلاب
7 العمل بالأسطرلاب. دربار ه کار با اسطرلاب
8 صوره الأرض. موضوع این کتاب، چنانکه از نامش پیدا است، جغرافیای جهان است. در 1926 میلادی هانس فُنمُژیک این کتاب را در لایپزیگ منتشر ساخت. وی در این چاپ نام مؤلف را به اشتباه ابوجعفر محمد بن موسی (یعنی محمد بن موسی بن شاکر) ثبت کرده است.
کتاب حساب
این کتاب نخستین اثری است که در دورهی اسلامی درباره حساب با ارقام هندی نوشته شده و در بسط و رواج حساب هندی، چه در کشورهای اسلامی و چه بعدها در کشورهای اروپایی، تأثیر بسیار داشته است. مسلمانان فن حساب هندی را به طور مستقیم از این کتاب فرا گرفتند و اروپائیان نیز از راه ترجمههایی که در سده 12 میلادی از این کتاب فراهم آمد با حساب هندی آشنا شدند. خوارزمی در آغاز این کتاب از کتاب جبر و مقابله خود یاد کرده است. با این حساب باید گفت که این کتاب دومین کتاب ریاضی برجایمانده از دوره اسلامی است.
متن عربی این کتاب از بین رفته اما یک نسخه خطی از ترجمه لاتینی این کتاب که در میانهی سده 12 میلادی صورت گرفته در کتابخانه کمبریج م
وجود است. این نسخه که در سده 13 میلادی کتابت شده است با عبارت Dixit Algorismi یعنی، «خوارزمی گفته است» (ترجمهی عبارت «قالَ الخوارزمی») آغاز میشود و با مثالی دربارهی ضرب کسرها پایان مییابد. همین عبارت موجب شد که اروپائیان فن محاسبه با ارقام هندی را آلگوریسم (و بعدها در زبان انگلیسی آلگوریتم) بنامند.
دو کتاب مهم لاتینی رابطه بسیار نزدیکی با کتاب حساب خوارزمی دارند که عبارتند از :
1 کتاب آلگوریسم حساب عملی. این کتاب
نه از روی متن اصلی الجمع و التفریق خوارزمی، که از روی یک تحریر عربی ناشناخته آن به لاتین ترجمه شده است. مترجم این کتاب احتمالا یوهانس اسپانیایی (یا طُلَیْطَلی یا سِویلی)، مترجم مشهور عربی به لاتینی است که از 1135 تا 1153 میلادی در طُلَیْطَله (تولدوی اسپانیا) به کار ترجمه مشغول بود. بخش نخست این ترجمه و نسخه خطی کمبریج (یعنی ترجمهی متن اصلی کتاب خوارزمی) شبیه هم هستند. کتاب آلگوریسم حساب عملی مشتمل است بر شرح ارقام و اعمال اصلی حساب با روش هندی و استخراج جذر و غیره .
2 کتاب شرح آلگوریسم در فن نجوم. این کتاب را شخصی ناشناس به نام « استاد A » تألیف کرده است. چند نسخه خطی از آن موجود است که یکی از آنها در 1143 میلادی نوشته شده است. ممکن است مقصود از استاد A ، آدلارد باثی (مترجم زیج خوارزمی) یا رابِرت چِسْتِری (مترجم جبر خوارزمی) باشد. هر دو شخص یاد شده انگلیسی بودند و در همین ایام در انگلیس و اسپانیا مشغول فعالیت بودند. در این کتاب اصول حساب و هندسه و موسیقی و اخترشناسی در 5 مقاله بیان شده و ممکن است که این مطالب بر گرفته از آثار
خوارزمی و از جمله کتاب حساب او باشد.
جبر و مقابله
کتاب جبر و مقابله، کهنترین کتاب نوشته شده در جبر و نیز کهنترین کتاب ریاضی است که از مسلمین به دست ما رسیده است. این کتاب در روزگار خلافت مأمون، یعنی حدود 1210 سال قمری و 1170 سال شمسی پیش از این تألیف شده ا
ست. این کتاب از سده 12 میلادی، که اروپائیان با علم جبر آشنا شدند، تا سده 16 میلادی (یعنی حدود 4 قرن)، مبنای مطالعات علمی آنان در جبر بود. در اهمیت این کتاب همین بس، که امروزه این رشته مهم ریاضیات به نام همین کتاب یعنی جبر (در زبانهای اروپایی به صورتهایی مانند Algebra و مانند آن) خوانده میشود. این کتاب حل آنالیزی معادلات درجه اول و دوم را در بر دارد.
جبر و مقابله دو بار به زبان لاتین ترجمه شده است. نخست توسط مترجمی انگلیسی به نام رابرت چِسْتِری در 1145 میلادی که ترجمهای ناقص است. اندکی بعد نیز گِراردوسِ کِرِمونایی، مترجم بزرگ اروپایی و شاید بزرگترین مترجم از عربی به لاتینی در طول تاریخ (درگذشته 1187 میلادی)، این کتاب را بار دیگر از عربی به لاتینی ترجمه کرد.
ترجمهی لاتینی رابرت چستری در تاریخ ریاضیات اهمیت بسیار دارد. زیرا اروپائیان از راه همین ترجمه با علم جبر آشنا شدند و در واقع سال 1145 میلادی را باید سال آغاز علم جبر در اروپا دانست. اَدْریان رومانوس (1561-1615 میلادی)، ریاضیدان هلندی، با بهره گیری از یک نسخه خطی نفیس ترجمه لاتینی رابرت چستری، نگارش تفسیری بر جبر خوارزمی را با عنوان دربارهی جبر محمد عرب (شاید به این دلیل که کتاب او عربی بوده است) آغاز کرده بود که تنها مقدمهی آن در 72 صفحه در سال 1598 یا 1599 میلادی چاپ شده است. محققی به نام هانری بُسمانس مقالهی پژوهشی کاملی دربارهی این مقدمه نوشته است. مقدمهی ادریان نخستین اثر چاپی دربارهی جبر و مقابله خوارزمی به شمار میآید. برخی دیگر از چاپهای این کتاب به شرح زیر است:
1 در 1830 میلادی، فردریش رُزِن آلمانی، متن عربی جبر و مقابله خوارزمی را در لندن به چاپ رساند. وی یک سال بعد ترجمهی انگلیسی این کتاب را نیز در همان شهر منتشر کرد.
2 در 1838 میلادی گیوم (یا گولیلمو) لیبری، پژوهشگر فرانسوی و عضو فرهنگستان علوم فرانسه، ترجمهی لاتینی گراردوس کرمونایی را به چاپ رساند.
3 در 1846 میلادی آریستید مار فرانسوی بخشی از جبر و مقابله را که باب المساحه نام دارد، از روی ترجمهی انگلیسی فردریش رزن به فرانسه ترجمه کرد. وی 20 سال بعد همین بخش را این بار از عربی به فرانسه ترجمه و چاپ کرد.
4 در 1915 میلادی کارپینسکی ترجمهی لاتینی ناقص رابرت چستری را همراه با ترجمه انگلیسی و مقدمه و یادداشتهای سودمند منتشر ساخت. این کتاب مه
م، همچنین بحثی مفصل دربارهی احوال و آثار خوارزمی و ترجمههای آثار وی به زبان لاتینی دارد.
5 در 1932 میلادی سولومون گانتس بار دیگر باب المساحه را از روی نسخه خطی عربی آن به انگلیسی ترجمه و به همراه متن عربی به چاپ رساند و در واقع ترجمههای پیشین این بخش را تصحیح کرد.
6 در 1983 میلادی و در یادنامهی روسی هزار و دویستمین سالگرد تولد خوارزمی (چاپ مسکو) چند مقالهی مهم دربارهی جبر خوازمی و ترجمههای لاتین آن به چاپ رسید. برخی از مقالات این مجموعه بعدها به طور مستقل و به دیگر زبانهای اروپایی منتشر شد.
7 در 1348 هجری شمسی نیز حسین خدیوِ جم جبر خوارزمی را با استفاده از متن عربی چاپ مصر به فارسی ترجمه و تحت عنوان ترجمهی فارسی جبر و مقابله خوارزمی در تهران (انتشارات خوارزمی) به چاپ رساند. این ترجمه در سال 1362 شمسی و به مناسبت 1200 سالگرد تولد خوارزمی به همت کمیسیون ملی یونسکو با برخی تصحیحات دوباره چاپ شد.
8 در سال 1383 بازنویسی و شرح جبر و مقابله (به کوشش یونس کرامتی) منتشر شد. این کتاب برای خوانندگان جوان و علاقه مندان به تاریخ ریاضیات بسیار مناسب است.
9 تازهترین ترجمهی این اثر به زبان فرانسه در سال 2006میلادی به دست رشدی راشد انجام شد.
سخنانی از خوارزمی
دانشمندان روزگاران گذشته، و خردمندان ملتهای پیشین پیوسته سرگرم نگارش و تألیف بودهاند. آنان به اندازهی توان و دانش خود، برای آیندگان، در هر رشتهای از دانش، آثاری تألیف کردهاند؛ بدان امید که در سرای دیگر، پاداشی یابند و در این جهان نیز نام نیکی از آنان برجای ماند. نام نیکی که همهی ثروتها و پیرایههای مادی، با آنکه با رنج بسیار به دست میآیند، در برابرش ناچیز است. شوق رسیدن به نام نیک است که رنج کشف رازهای دانش، و زحمت حل مشکلات علمی را بر دانشمند آسان میسازد .
مردم دانشور سه دسته هستند :
دستهی نخست کسانی هستند که برای نخستین بار دانشی ناشناخته را میشناسند و مردمان دیگررا نیز با آن دانش آشنا میسازند و آیندگان را میراث خوار علم خویش میسازند.
دستهی دوم کسانی هستند که میکوشند با شرح و
تفسیر آثار پیشینیان، درک مطالب این آثار را بر دیگران آسان سازند. آنان با روشن ساختن نکات مبهم آثار دانشمندان پیشین، راههای سادهتری برای بیان مطالب آنها مییابند و با این کار نتیجهگیری از آنها را آسان میسازند.
دستهی سوم نیز کسانی هستند که اشکالات و آشفتگیهای آثار پیشینیان خود را درمییابند. پس این اشکالات را برطرف میکنند و آشفتگیها را سامان متوجهی اشتباه دیگران شدهاند بر خویشتن نمیبالند.
دانلود مقاله روابط فرهنگی دوکشور در pdf دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله روابط فرهنگی دوکشور در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله روابط فرهنگی دوکشور در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
دو کشور هم مرز ایران و ترکیه به رغم همسایگی و اشتراکات فراوان تاریخی، فرهنگی و دینی، به علت عدم شناخت دقیق و واقعی از یکدیگر، از گذشتههای دور تا کنون امکان برقراری ارتباط نزدیک و در حد انتظار را بدست نیاورده و همیشه بعنوان رقیب به هم نگریستهاند. در این میان کشورهای ثالث نیز در جهت حفظ منافع خویش، از عدم آگاهی دو کشور نسبت به یکدیگر سوء استفاده کرده و سعی در دور نگهداشتن این دو کشور را داشتهاند و لذا بر جو عدم اعتماد حاکم بر روابط دو کشور دامن میزنند. جالب اینکه از زمان امضاء آخرین توافقات مرزی بین ایران و ترکیه (قرارداد مرزی قصر شیرین) مدت زمان زیادی سال میگذرد و در طول این مدت، هر چند ارتباط مناسب و گرمی بین دو کشور وجود نداشته ولی هیچگونه اختلاف جدی و قابل تأملی نیز بین آنان بوجود نیامده است، که این امر خود نشانگر وجود پیوندهای عمیقی است که مانع بروز تنش می باشد و همچنین حاکی از ظرفیت و پتانسیل لازم در بهبود و گسترش روابط و مناسبات دو کشور است.
تاریخچه روابط فرهنگی دوکشور
روابط ایرانیان و ترکان پیشینه دیرینه ای دارد تا آنجا که قدمت موضوع به افسانه های ملی و حتی میتولوژیها می پیوندد، لیکن نشانه های مشخص و در عین حال پیوسته تاریخی این ارتباط را باید از اوایل اسلام جستجو کرد. نزدیکی هر چه بیشتر و ورود منظم اقوام ترک به محدوده سرزمینهای ایران از اوایل حکومت سامانیان و نفوذ نظامی آنان در قلمرو حاکمیتهای ایرانی و تشکیل سلسله پادشاهان و حتی امرای محلی بخصوص با پذیرش فرهنگ اسلامی ، ایرانی ، راه آمیزش نژادی و فرهنگی این دو قوم را هر چه بیشتر باز کرد. آنچنان که می توان ادعا کرد که همزیستی ترکان و ایرانیان در کنار یکدیگر هرگز رنگ و بوی بیگانگی نداشته است.
راه یابی این اقوام به سرزمینهای سرسبز آسیای صغیر و استقرار در آن سرزمین و حرکت تدریجی به سوی مرزهای غربی دنیایی تازه ای بود برای ارائه فرهنگ دیرپایی که در فلات ایران همه اقوام و قبایل ساکن در آنرا بگونه ای استوارترین عنصر وحدت و یکپارچگی بهم می پیوست. به همین جهت در سرزمین های جدید نیز دین مبین اسلام بعنوان بنیان معنوی تفکر و اندیشه و در کنار آن زبان و ادبیات فارسی بشکل زبان علمی و اداری مورد پذیرش قرار گرفتند و بنیان جامعه جدید را که در واقع مولود همان خانواده بود پی افکندند.
این یکپارچگی فرهنگی که صرفاً از طریق یک انتخاب طبیعی و نه از راه دخالت سیاسی صورت گرفته بود تا اوایل قرن حاضر ادامه داشت. با عنایت به وجوه تشابه بیشمار بین عناصر فرهنگی دو ملت، اولین موافقتنامه فرهنگی دو کشور در تاریخ 9 بهمن 1337 برابر با 29 ژانویه 1959 در تهران امضاء رسید. این موافقتنامه شامل یک مقدمه و18 ماده بود که در حال حاضر نیز دارای اعتبار می باشد. در این موافقتنامه تشکیل موسسات فرهنگی دو کشور، مبادله استاد و دانشجو، تدریس زبان و ادبیات و تاریخ و جغرافیای هر کشور در کشور متقابل، تسهیلات آموزشی، مبادلات فرهنگی ، علمی و هنری ، همکاری بین موسسات فرهنگی پیش بینی شده است. اسناد این موافقتنامه در 2 مهر 1345 در آنکارا مبادله و از تاریخ 17 مهر 1345 برابر با 9 اکتبر 1966 لازم الاجرا گردید. بعد از مبادله اسناد این موافقتنامه برای مدت سه سال تنظیم شده بود و در 30 شهریور 1351 برنامه مبادلات فرهنگی برای سال 1973- 1975 تنظیم گردید. همچنین برای سالهای 1977-1986 موافقتنامه دیگری تنظیم و بمورد اجرا گذاشته شد. قبل از انقلاب طرفین در جهت گسترش روابط فرهنگی خود اقدام به تاسیس موسساتی بشرح ذیل نمودند :
1_ خانه فرهنگ ایران در آنکارا
2_ انجمن دوستی ترکیه و ایران
3_ انجمن دوستی و فرهنگی بانوان ایران و ترکیه
4_ انجمن دوستی و فرهنگی ایران و ترکیه
پس از پیروزی انقلاب اسلامی برنامه مبادلات فرهنگی بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ترکیه در سالهای 1366 – 1364 تدوین گردید. این برنامه بر اساس برنامه مبادلات فرهنگی ایران و ترکیه در سالهای 1977 – 1976 تدوین گردید، لیکن بعضی از موارد و محتوای آن با توجه به برنامه ها، سیاستها و اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران بازنویسی شده است ، بعضی از مفاد این قرارداد شامل :
1_ همکاری بین دانشگاههای دو کشور و مبادله هیئتهای علمی و کتاب
2_ مبادله استاد و محقق و تبادل اسناد و اطلاعات
3_ مبادله کارشناس، استاد کار ، کتابدار و تهیه میکروفیلم توسط مراکز فرهنگی دو کشور
4_ اعطای بورس تحصیلی
5_ همکاری در خصوص ایجاد نمایشگاه و همکاری بین مراکز فرهنگی و هنری و برپایی جشنواره های سینمایی و تاسیس مراکز فرهنگی در دو کشور
دولت جمهوری اسلامی ایران و ترکیه مطابق با توافقنامه قبلی امضا شده ، برنامه های مبادلات فرهنگی برای سالهای 1371- 1373 و 1382- 1379 تهیه و به امضاء مقامات دو کشور رسانده اند. بحمدالله روابط فرهنگ دو کشور طی سالهای اخیر بسیار گسترش یافته و با اعتماد سازی حاصل گشته ، تبادل هیئتهای مختلفی را بدنبال داشته از جمله بسط و گسترش روابط دانشگاهی ، آموزشی ، ورزشی و هنری و برگزاری همایشهای علمی، فرهنگی بین دو کشور بیانگر تعامل فرهنگی دو کشور می باشد.
روابط فرهنگی دوکشور
از آنجا که برقراری ارتباط مطلوب و نزدیک بین دو کشور ایران و ترکیه، که دو کشور مهم منطقه محسوب میشوند، فرصتهای بسیاری را از سایر کشورها و قدرتهای حاضر در منطقه سلب مینماید و منافع بالفعل آنان را با خطر مواجه میسازد، لذا آنان نیز با درک موضوع، از گذشته تا کنون سعی در دور نگهداشتن این دو کشور از یکدیگر داشتهاند و در هر دورهای از طرق مختلف، یا ایران را به دوری از ترکیه تشویق کردهاند و یا ترکیه را از نزدیک شدن به ایران بر حذر داشتهاند. برای مثال با نگاهی مختصر به دوران پهلوی، میبینیم که علیرغم نزدیکی و توجه رضاخان به ترکیه و تلاش وی در بهبود مناسبات با آن کشور، فرزند وی از ارتباط با ترکها اجتناب میکند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، غرب و در رأس آن آمریکا با تبلیغات منفی بر علیه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران سعی در منحرف نمودن افکار عمومی مردم ترکیه و تشویق دولتمردان این کشور به دوری از ایران داشتهاند و مشاهده میشود، کشور ترکیه که پس از پیروزی انقلاب، دولت جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت میشناسد، از برقراری ارتباط جدی و نزدیک با ایران پرهیز میکند.
غرب در راستای سیاست خود، با توجه به نقش و تأثیر رسانههای گروهی ترکیه در شکل دهی افکار عمومی و حتی هدایت و جهت دهی به سیاستهای دولت، آن را بعنوان ابزار اعمال سیاست مذکور به خدمت گرفته و باید اذعان داشت که متأسفانه تا حدود زیادی به نتایج مورد نظر خود نیز دست یافته است. به طوری که تلاش کردند چهرهای عقب مانده، فقیر، بیفرهنگ، متحجر و حامی تروریست از جمهوری اسلامی ایران در بین اقشار مختلف مردم ترکیه معرفی نمایند که نه تنها مردم عادی، بلکه اقشار تحصیلکرده و برخی از دولتمردان این کشور نیز از روند فوق تاثیر پذیرفتهاند.
البته ذکر این نکته ضروری است که به غیر از برخی استثنائات، در بیشتر مواقع مطالب منتشره بر علیه جمهوری اسلامی ایران در رسانههای گروهی ترکیه در اثر عدم ارتباط و ناشی از عدم شناخت واقعی مردم دو کشور از یکدیگر میباشد و تنها از طریق ایجاد ارتباط و تعامل با ارباب رسانهها و روشنگری ایشان (که البته امری دشوار و پیچیده میباشد و نیاز به صرف زمان طولانی و برنامه ریزی دارد) میتوان به تدریج بر این مشکل فائق آمد.
نگارنده در طول سه سال و اندی مأموریت بعنوان کارشناس فرهنگی سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در شهر استانبول (مرکز کلیه رسانههای گروهی سراسری و مطرح ترکیه اعم از تلویزیون و مطبوعات به غیر از تعداد اندکی دراین شهر مستقر میباشند) با بسیاری از دستاندرکاران رسانههای جمعی ارتباط برقرار نموده و جلسات و نشستهای متعددی با مسئولان، نویسندگان مطرح روزنامهها و دستاندرکاران نشریات و گزارشگران مطرح تلویزیونهای مختلف داشته است.نکته قابل ذکر اینکه افراد ملاقات شنونده نیز در پاسخ به این سؤال که، “چرا بعضاً نویسندگان ترکیه مطالبی بر علیه جمهوری اسلامی ایران مینویسند؟ ” به اتفاق میگفتند:” این مسئله به میزان و منابع اطلاعات نویسندگان بستگی دارد.
با توجه به فراهم نشدن امکان سفر به ایران و عدم ارتباط با رسانههای گروهی ایران و مشکلات موجود جهت دستیابی به منابع دست اول و واقعی ایران، به ناچار از منابع غربی که بنابر منافع آنان کانالیزه میشود، استفاده میکنیم و لذا ممکن است مطالب و تحلیلهای ارائه شده بر خلاف واقع باشد ” همین مسئله نشانگر این است که در صورت برقراری ارتباط مستمر و منطقی با دستاندرکاران این رسانهها بسیاری از مسائل و مشکلات موجود از بین خواهد رفت. درنوشتاری که از نظر میگذرد نگاهی به خصوصیات رسانههای گروهی ترکیه و جایگاه و نقش آن در جامعه و همچنین به ذکر دلایل ضرورت و اهمیت تعامل و برقراری ارتباط با رسانههای جمعی ترکیه که تا کنون تا حد زیادی در دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در آن کشور مغفول مانده و موانع و مشکلات این ارتباط و همکاری پرداخته خواهد شد.
الف) خصوصیات رسانههای گروهی ترکیه:
در ترکیه به غیر از تعداد اندکی کانال تلویزیونی و رادیویی دولتی، مابقی کانالهای تلویزیونی و رادیویی و همچنین روزنامهها بصورت خصوصی اداره میشوند. این رسانهها بصورت شرکتهای تجاری مادر (هلدینگ) عمل میکنند و در زیر مجموعه شرکت تأسیس شده، یک یا چند کانال تلویزیونی و شبکه رادیویی، یک یا چند روزنامه، مجله و خبرگزاری مشغول فعالیت میباشند. مانند هلدینگ آیدین دوغان که خبرگزاری دوغان، تلویزیونهای CNN ترک و کانال D و همچنین روزنامههای حریت، ملیت و تعداد زیادی مجله را تحت پوشش خود دارد.
همانند سایر شرکتهای تجاری، اولویت اول در رسانههای گروهی ترکیه، کسب درآمد بیشتر میباشد و برای جلب افکار عمومی و جذب مشتری از هر روشی بهره میجویند. برای مثال می توان به استفاده از تصاویر نیمه برهنه زنان و ارائه تسهیلات برای خرید اقساطی کالاهای مورد نیاز به مردم و اعطای جوایز به مشتریان اشاره کرد.
از دیگر ویژگیهای رسانههای گروهی ترکیه این است که با توجه به سیاست وخط مشی اتخاذ شده، هوادار جریانات فکری و مبلغ سیاستهای احزاب مورد نظر خود میباشند. و بعبارت دیگر رسانههای گروهی عمدتا هوادار و ارگان احزاب محسوب می شوند.
از دیگر ویژگیهای رسانهها در ترکیه می توان به قدرت آنها در جامعه اشاره کرد. در ترکیه معروف است که می گویند در جامعه دو قدرت ورای قانون وجود دارد. یکی ارتش و دیگری رسانهها. البته باید افزود با توجه به سیاستهای اروپا به جهت درخواست ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا و قدرت ارتش ترکیه بعنوان مانعی در این راه و همچنین سیاستهای آمریکا در خاورمیانه و احتمال ممانعت ارتش ترکیه در دستیابی آمریکا به اهداف و نقشههای خود، اقداماتی برای کاستن قدرت ارتش و کوتاه کردن دست آن از سیاست صورت گرفته و نتایجی نیز در برداشته است ولی قدرت رسانهها نه تنها کاهش نیافته بلکه بیش از پیش دارای قدرت گردیدهاند.
ویژگی دیگر رسانههای گروهی در این کشور،آزادی آنهاست. بطوری که در خصوص نشریات هیچگونه نظارتی اعمال نمیشود و تنها در صورت وجود شاکی خصوصی و یا اقدامی بر علیه امنیت و منافع ملی موضوع از طریق دادگاه قابل رسیدگی میباشد. در خصوص رادیو و تلویزیون نیز وضعیت چندان متفاوت نیست و شورای نظارت بر فعالیتهای رادیو و تلویزیون، دارای نظارتی سطحی میباشد که در صورت وجود شاکی خصوصی و یا مشاهده اقدامی بر خلاف قوانین و امنیت کشور، به موضوع رسیدگی نموده و در صورت اثبات تخلف، حکم توقف موقت و یا دائم برنامههای تلویزیون مورد نظر را صادر مینماید. در غیر این صورت رسانههای گروهی در پخش برنامهها وارائه نظرات سیاسی وحتی انتقاد از عملکرد دولت آزاد هستند. نویسندگان در نوشتن مقالات دارای آزادی کامل میباشد و مسئولیت مطالب مندرج نیز با شخص نویسنده است و نشریه در حذف و یا اصلاح مطالب ارائه شده دارای اختیار نمیباشد.
ب) نقش و جایگاه رسانههای گروهی در جامعه:
درجوامع امروزی نقش رسانهها در شکل دهی به افکار عمومی و حتی تاثیر گذاری و هدایت سیاستهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دولتها، نقشی انکار ناپذیر می باشد.
کشور ترکیه نیز با توجه به رشد رسانهها از این امر مستتثنی نبوده و مردم ترکیه معمولا اطلاعات مورد نیاز خویش را از طریق وسایل دیداری و شنیداری و مطبوعات کسب مینمایند. از سوی دیگر از آنجا که مسائل و معضلات اقتصادی،سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور در اخبار و گزارشها، مقالات و تحلیلها، مصاحبهها و میزگردهایی که از سوی رسانههای گروهی برگزار می شود مطرح میگردد، لذا این رسانهها نقش مؤثر و قابل توجهی در شکل دهی افکار عمومی مردم دارند و به راحتی قادر به ایجاد تحرکات سیاسی و اجتماعی در جامعه هستند.
تاثیرگذاری رسانههای جمعی به حدی است که دولت و حتی سایر احزاب خارج از دولت در اظهار نظرها، اعمال سیاستها و اجرای برنامههای مورد نظر بستر و زمینههای لازم را از طریق رسانههای گروهی حامی خود ایجاد مینمایند و همیشه تاثیر رسانههای مخالف بعنوان ناظری دقیق را مد نظر دارند.
با توجه به نقش و تأثیر وافر رسانههای جمعی در بین آحاد مردم ترکیه، کشورهای خارجی خصوصاً کشورهای غربی از آن بعنوان ابزاری جهت دستیابی به اهداف خود در ترکیه استفاده میکنند و رسانههای گروهی بعنوان یکی از مؤثرترین عوامل کاربردی در استراتژی تدوین شده از سوی آنان در ترکیه محسوب میشود. برای مثال میتوان به نقش رسانهها در به سقوط کشاندن دولت آقای بولنت اجویت (BULENT ECEVIT) رئیس حزب DSP (حزب دمکرات سوسیال) و رئیس دولت ائتلافی ترکیه با حضور سه حزب ANAP (حزب مام میهن) MHP (حزب ملیت گرای خلق) و DSP در سال 1999-2002 میلادی اشاره کرد:
لازم به ذکر است که آمریکا در راستای سیاستهای خود در جهت تغییر نقشه خاورمیانه، در دوره حکومت آقای بلنت اجویت بدنبال جلب حمایت و همکاری ترکیه در حمله به عراق بود. اجویت با توجه به تجارب دیرینه سیاسی و پیروی از سیاست لزوم حفظ و بهبود رابطه با همسایگان، مانع بزرگی در برابر اعمال سیاست آمریکا در خاورمیانه و در قبال عراق بود و بارها اعلام نموده بود که ترکیه در اجرای سیاستهای آمریکا در منطقه در کنار آن کشور نخواهد بود. بنابر این آمریکا جهت رفع مشکل تصمیم به براندازی دولت آقای اجویت گرفت. بدین ترتیب آمریکا توسط عوامل خویش در سیستم اقتصادی ترکیه (کمپانیها و بانکها خصوصی) اقدام به وارد آوردن ضربهای اقتصادی نمود و درمدت زمان بسیار کوتاهی قریب به بیست میلیارد دلار توسط بانکهای خصوصی از شبکه اقتصادی کشور بیرون کشیده و به خارج از کشور منتقل شد و همزمان با این حرکت از طریق رسانههای گروهی مخالف، دولت را مورد هجمه قرار داده و با تاکید بر بیماری و کهولت سن نخست وزیر و عدم توانایی ایشان در اداره امور کشور به بزرگنمایی ضعف دولت و انتقادات شدید از آن اقدام کرد و بدین ترتیب ضربات مهلک خود را بر پیکر دولت وارد
نموده و با سقوط دولت اجویت کشور وارد انتخابات زودرس گردید که به این شکل یکی از موانع آمریکا در رسیدن به اهداف خود در خاورمیانه مرتفع گردید.
به عنوان نمونه دیگری از نقش برجسته و تاثیر رسانهها می توان به نقش آنها در بهبود روابط ترکیه و یونان اشاره کرد. آقای سامی کهن نویسنده مجرب روزنامه ملیت با اشاره به اهمیت رسانههای گروهی در روابط دو کشور در این خصوص می گوید: چنانچه میدانید ازگذشتههای دور تا امروز میان یونان وترکیه اختلافاتی موجود بوده و بین دو کشور بر سر مسائل مختلفی کشمکش وجود داشته و مردم و دولتمردان دو کشور نسبت به یکدیگر نگرش منفی داشتند و همین نگاه مانع بزرگی در رفع اختلافات و حل مشکلات طرفین بود.
با توجه به جدی تر شدن موضوع عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا در سالهای اخیر، بهبود روابط بین ترکیه و یونان بعنوان یکی از اعضاء اتحادیه، اجتناب ناپذیر می نمود. لذا رسانههای گروهی هر دو کشور مسئولیت سنگینی را به عهده داشتند تا زمینههای لازم در جهت بهبود روابط را فراهم نمایند. پس از سفر طرفینی چند تن از روزنامهنگاران دو کشور، به تدریج زمینههای ایجاد «انجمن دوستی روزنامهنگاران یونان و ترکیه» فراهم آمده و در اثر ارتباط مستقیم و بدون واسطه دست اندرکاران مطبوعات دو کشور، امکان دریافت اخبار دست اول و صحیح از اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور مقابل فراهم آمده و تحلیلهای صحیح از سوی نویسندگان مطبوعات دو طرف ارائه می شود. همچنین بر خلاف گذشته قبل از انجام سفر رسمی مسئولان هر یک از دو کشور، رسانههای گروهی با درج مطالب مثبت وواقعی توانستهاند با آماده سازی فضای سیاسی کشور و افکار عمومی، نقش مؤثری در بهبود روابط و مناسبات بین دو کشور ایفاد نمایند.
ج) فرصتهای جمهوری اسلامی ایران برای بهره گیری از رسانههای ترکیه:
در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی رسانههای گروهی ترکیه تحت تاثیر تبلیغات منفی غرب و عدم ارتباط مستمر با جمهوری اسلامی ایران معمولا مطالب منفی و در راستای منافع غرب در خصوص ایران منتشر نمودهاند. سمت و سوی مطالب منتشر شده در جهت معرفی چهره ای تروریست، عقب مانده و ناقض حقوق بشر بوده و منجر به تخریب وجهه ایران در بین افکار عمومی مردم و ایجاد فاصله بین دو کشور شده است.
نمونه بارز تاثیر منفی رسانههای ترکیه در روابط ایران و ترکیه، نقش مؤثر رسانههای آن کشور در جریاناتی است که منجر به اخراج سفیر و دو تن از سرکنسولان جمهوری اسلامی ایران گردید. بدین ترتیب سفیر وقت کشورمان که از سفرای موفق کشورمان در ترکیه بوده و در جهت گسترش و بهبود روابط دو کشور اقدامات مؤثری داشته با هماهنگی ارتش و رسانههای گروهی ترکیه مجبور به ترک آن کشور گردید.
چنانچه از قدرت و نفوذ رسانههای ترکیه در بین افکار عمومی مردم و مسئولان آن کشور در راستای سیاستهای مثبت و بهبود روابط استفاده شود، نقش قابل توجهی را ایفا خواهند کرد و به راحتی میتوانند زمینههای لازم را در جامعه فراهم نمایند و افکار عمومی و حتی نظر مسئولان کشور را بدان سمت سوق دهند.
دانلود مقاله اشنایی با رشته مهندسی عمران در pdf دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله اشنایی با رشته مهندسی عمران در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله اشنایی با رشته مهندسی عمران در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
اشنایی با رشته مهندسی عمران
مقدمه
مجموعه مهندسی عمران یا رشته عمران یکی از رشته های پر اهمیت و جذاب در مجموعه رشته های آزمون سراسری است که داوطلب در گروه آزمایشی علوم ریاضی و فنی می تواند آن را انتخاب کند. پیشرفت سریع جوامع ونیازهای روز افزون آنها به انجام طرحهای مختلف عمرانی از یک طرف و رشد و توسعه علوم مختلف از طرف دیگر، ایجاب می نماید تا با یک برنامه ریزی صحیح و همه جانبه و پرورش استعدادهای جوان و نیز استفاده بهینه از ابزار و امکانات موجود در جامعه ، گامی بلند در جهت ترقی و تعالی جامعه برداشته شود. بدین منظور در آزمون سراسری، مجموعه این رشته در مقاطع کارشناسی وکاردانی، ارائه می گردد. در این قسمت به معرفی گرایشهای مختلف این رشته می پردازیم :
کارشناسی مهندسی عمران – عمران ، مهندسی عمران – نقشه برداری، مهندسی عمران – آب ، مهندسی بهره برداری راه آهن ،مهندسی خط و ابنیه راه آهن، مهندسی جریه راه آهن ، مهندسی علمی کاربردی عمران – تاسیسات آبی ، دبیرفنی عمران، تربیت دبیر فنی عمران، دبیر فنی عمران ساختمان .
کاردانی کاردانی فنی عمران – روسازی راه، کاردانی فنی عمران – زیر سازی راه، کاردانی راهداری، کاردانی ماشین آلات، کاردانی حمل و نقل ، کاردانی فنی عمران – پل سازی و ابنیه فنی ، کاردان فنی عمران – نقشه برداری ، کاردانی فنی عمران – ساختمانهای بتنی ، کاردانی فنی عمران – عمران روستایی، کاردان فنی عمران – کارهای عمومی ساختمان، کاردانی فنی عمران – آب، کاردانی علمی کاربردی عمران – ساختمانهای آبی ، کاردانی علمی کاربردی عمران – آب و فاضلاب، کاردانی فنی عمران – بهره برداری از منابع آب، کاردانی فنی عمران – آب شناسی ، کاردانی فنی عمران – را ه سازی، کاردانی فنی عمران – تاسیسات حرارت نیروگاه، معلم فنی عمران – کارهای عمومی ساختمان .
معرفی اختصاری گرایشهای مختلف مجموعه مهندسی عمران 1- مهندسی عمران – عمران
1-1) تعریف و هدف عمران یکی از گرایشهای مجموعه مهندسی عمران است که در مقطع کارشناسی در بسیاری از دانشگاههای معتبر کشور ارائه می گردد.
هدف از این رشته تربیت نیروهای متخصصی است که بتوانند در پروژه های مختلف عمرانی در زمینه های ساختمانی ، راه سازی،پل سازی، سازه ها و بناهای آبی ، جمع آوری و دفع فاضلاب و … مسوولیت طرح، محاسبه اجرا و نظارت بر اجرا را بر عهده گیرند.
1-2) اهمیت و جایگاه در جامعه کمتر جایی از یک جامعه و کمتر محلی از یک منطقه است که فعالیتهای عمرانی به عنوان اولین واساسی ترین نیازهای آن طرح نشود. حتی تمام فعالیتهای صنعتی، کشاورزی، و … نیز به طور مستقیم و غیر مستقیم به این رشته و ابسته اند و از آن سود می برند.
علاوه بر رشد و توسعه جوامع، پیشرفت علم و فن آوری نیز ضرورت پرداختن و توجه دقیق و علمی به کارهای عمرانی و تغییر شیوه های گذشته را آشکار می سازد. فعالیتهای مختلف عمرانی در جهت ایجاد ساختمانها، راهها- پلها، سدها، شبکه های آب رسانی شهرها و روستاها، ساختمانهای خاص نظیر نیرو گاههای هسته ای و حرارتی و .. بخش بزرگی از مجموعه فعالیتهای اقتصادی و تولیدی کشور را به خود اختصاص می دهد به گونه ای که سهم عظیمی از سرمایه گذاری های ملی در طرحهای ساختمانی و صنایع وابسته به آن به کار گرفته می شود.
مجموعه مطالب بیان شده و نیز جذب سریع فارغ التحصیلان این مجموعه در وزارت خانه ها و نهادها و سازمانهای دولتی و همچنین بخشهای خصوصی نظیر : شرکتهای مهندسان مشاور و شرکتهای ساختمانی و راه سازی و … اهمیت قابل ملاحظه و نیاز خاص به متخصص در این رشته را، حتی در مقایسه با سایر رشته های فنی و مهندسی ،به وضوح نشان می دهد .
1-3) تواناییهای لازم برای داوطلبان این رشته و ادامه تحصیل در آن برای ادامه تحصیل در این رشته – با توجه به کمیت و کیفیت درسهایی که در این دوره تدریس می گردد – داوطلب باید از توان و دانش برتر در زمینه های ریاضی . فیزیک برخوردار باشد، همچنین توان جسمی، قدرت تجزیه و تحلیل، قدرت تجسم و دقت کافی در مسائل را داشته باشد. شایان ذکر است که بسیاری از کارها و طرحهای عمرانی در خارج از محیطهای شهری بوده و فعالیت نسبتا” زیادی را می طلبد.
1-4) تواناییهای فارغ التحصیلان همان گونه که اشاره شد، فارغ التحصیلان این رشته می توانند پس از پایان تحصیلات، مسوولیتهای متفاوتی نظیر طراحی، محاسبه ، اجرا و نظارت بر اجرای طرحهای مختلف عمرانی را به عهده گیرند. از جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود :
1- محاسبه، ساخت و اجرا و تا حدودی طراحی ساختمانهای مختلف مسکونی ، اداری و صنعتی اعم از آجری، بتنی وفولادی، نظیر ساختمانهای مسکونی ویلایی ، چند طبقه، آپارتمانها و برجهای بلند و همچنین کارهای ساختمانی اداره ها، مدرسه ها، بیمارستانها، کارخانه ها و مراکز صنعتی، ساختمانها و مراکز ورزشی، تالارهای اجتماعات و …
2 – طراحی، محاسبه و اجرای راهها و جاده های مختلف ارتباطی داخل و خارج شهرها و و روستاها اعم از : راههای شوسه، راههای آسفالته، بزرگ راهها و نیز راه آهن ( شامل مسیریابی، پیاده کردن مسیر، زیر سازی و روسازی).
3 – ساخت و اجرا و در مواردی طراحی و محاسبه انواع پلهای بتنی وفلزی و با دهانه ها و ابعاد و شکلهای متفاوت نظیر : پلهای داخل شهری و روگذرها، پلهای خارج شهری و جاده ها.
4 – اجرای سدهای مختلف خاکی و بتنی و نیز بندهای انحرافی و سایر تاسیسات وایسته نظیر تونل یا کانال انحراف آب رودخانه ( جهت اجرای عملیات کارگاهی در ضمن ساخت سد) ، تاسیسات آبگیری از سد و کنترل ارتفاع آب در پشت سد و ; )
5 – اجرای کارهای مربوط به ساماندهی رودخانه ها.
6 – طراحی، محاسبه و ساخت خطوط انتقال آب اعم از انواع کانالهای تحت فشار و یا کانالهای با سطح آزاد آب که به منظور انتقال آب از سدها و دریاچه ها و .. . برای مصارف کشاورزی، شرب و صنعتی به منطقه های مورد نیاز و نیز جهت انتقال آب از تصفیه خانه های آب به مخازن آب و از آن جا به مناطق مصرف، ساخته می شوند.
7 – ساخت تصفیه خانه های آب و فاضلاب شامل : ساختمانها تاسیسات مربوط ، محوطه سازی و ;
8 – طراحی، محاسبه وساخت شبکه های آب رسانی به منطقه های شهری و روستایی جهت تامین آب شرب مورد نیاز افراد و تاسیسات مربوط نظیر : مخازن آب،لوله کشی، انشعابات، و ;
9 – طراحی ، محاسبه ساخت شبکه های جمع آوریو دفع آبهای سطحی ناشی از نزولات جوی در خیابانها وسایر منطقه های شهرها و شهر کها و همچنین شبکه های جمع آوری و دفع فاضلابهای خانگی و صنعتی و انتقال آنها به خارج از شهر و تصفیه خانه ها.
10 – انجام بسیار از کارهای نقشه برداری که برای کارهای ساختمانی مختلف نظیر : سراه سازی، سد سازی، و کهبه خصوص برای پیاده نمودن و اجرای دقیق نقشه ها مورد نیاز است، و همچنین تا حدودی کارهای نقشه کشی طراحی و معماری .
1-5) موقعیتهای شغلی و محلهای کار مراکز مختلفی به صورت مستقیم و غیر مستقیم در فعالتیهای عمرانی نقش دارند که هر یک به تناسب نوع فعالیت خود، اقدام به جذب فارغ التحصیلان این رشته می کنند.
وزارت خانه های مسکن و شهر سازی، راه و ترابری ، جهاد سازندگی و نیرو بهصورت گسترده تر و سایر وزارت خانه ها ، اداره ها ، سازمانها، مراکز دولتی و خصوصی نظیر : وزارت خانه های آموزش وپرورش ، کشاورزی، فرهنگ و آموزش عالی،بانکها و ; به صورت غیر مستقیم برای کارهای عمرانی خود مثل طرح محاسبه ، اجرا و نظارت بر اجرا، نیاز به استخدام مهندسان عمران دارند. علاوه بر آن، شرکتهای مختلف مهندسان مشاور که در کشور به صورت گسترده وظیفه طراحی ، محاسبه و نظارت براجرای پروژه های ساختمانی را برعهده دارند، همچنین شرکتهای ساختمانی و را ه سازی دولتی و خصوصی که در اجرای این طرحها فعالیت دارند ،تعداد کثیری از فارغ التحصیلان رشته عمران را استخدام می کنند.
1-6) واحدهای درسی بر اساس مصوبه های شورای عالی برنامه ریزی، دانشجو باید در دوره کارشناسی عمران 14 واحد درسی رابگذراند که 20 واحد آن درسهای عمومی ، 25 واحد درسهای پایه، 8 واحد درسهای اصلی و تخصصی الزامی و 15 واحد درسهای اختیاری است.
1- درسهای عمومی ،درسهایی است که در تمام رشته های تحصیلی دانشگاهی و در دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد پیوسته ب صورت مشترک ارائه می گردد و دانشجو موظف به گذراندن آنهاست، نظیر معارف اسلامی، فارسی و زبان خارجی .
درسهای پایه به درسهای گفته می شود که در غالب رشته های هم گروه ( نظیر گروه فنی و مهندسی ) و بخصوص در گرایشهای مختلف یک رشته، بهصورت مشترک تدریس شده، اساس و پایه درسهای اصلی و تخصصی را تشکیل می دهد نظیر ریاضی عمومی ،معادلات دیفرانسیل وفیزیک .
درسهای اصلی و تخصصی الزامی عبارت از درسهایی است که دانشجو را در زمینه تخصصی مربوط آموزش داده،او را برای انجام وظایف خاص در زمینه کارهای خویش در جامعه آماده می سازد ، نظیر ” رسم فنی و نقشه کشی ساختمان ” ، ” سازه های بتن آرامه ” و ” سازه های فولاد ” . گذراندن این درسهای تخصصی الزامی است.
درسهای اختیاری ، عبارت است از : مجموعه درسهایی که اگر چه تخصصی است، اما دانشجو می تواند با توجه به علاقه شخصی و برنامه ای که برای آینده خود دارد و همچنین نظر استاد راهنما در گروه و با هماهنگی شورای آموزشی گروه، تعدادی از آنها را انتخاب نماید : نظیر : ” ماشین الات ساختمان ” ، اصول مهندسی ترافیک ” و بناهای آبی ” .
الف ) درسهای پایه 13 واحد از درسهای پایه در زمینه ریاضی است، شامل ” ریاضی عمومی ” ، ” معادلات دیفرانسیل ” ، ” محاسبات عددی و آمار ” و ” احتمال مهندسی ” که پایه درسهای تخصصی در مهندسی عمران را تشکیل می دهد ومکمل ریاضیاتی است که در دوران دبیرستان و در رشته ریاضی – فیزیک خوانده می شود. برای موفقیت در این درسها، دانشجو باید تلاشهای فکری و علمی قابل ملاحظه ای انجام دهد.
همچنین درسهای ” فیزیک در زمینه های حرارت ” ، ” مکانیک ” و الکتریسته ” و ” مغناطیس ” و یز درس ” برنامه نویسی رایانه” – که در آن دانشجو با رایانه و زبانهای برنامه نویسی رایانه آشنا می شود وبه برنامه نویسی به زبان فرترن تسلط پیدا می کند – از جمله درسهای پایه هستند.
ب ) درسهای اصلی و تخصصی الزامی این درسها که بسیاری از آنها به یک دیگر وابسته اند و بعضی پیش نیاز درس دیگر است، دانشجو در طول نیم سالهای مختلف تحصیلی آنها را انتخاب ومی گذراند. دراین جا خلاصه ای از مطالب مطرح شده در بعضی از درسهای تخصصی الزامی را ارائه می کنیم .
رسم فنی و نقشه کشی ساختمان : در درس ” رسم فنی و نقشه کشی ساختمان ” ، دانشجو با اصول کلی رسم فنی و نمایش قطعه ها به صورت تصویری آشنا شده، پس از شناخت علائم قرار دادی در نقشه های ساختمان و نقشه های تاسیسات برقی و مکانیکی، چگونگی رسم نقشه های مختلف و خواندن نقشه های ساختمانی را فرامی گیرد.
دانلود مقاله شته کلزا در pdf دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله شته کلزا در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله شته کلزا در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
در سال های اخیر کلزا Rapeseed آنقدر اهمیت پیدا کرده است که بی نیاز از تشریح توسط نگارندگان این نشریه باشد. ولی به دلیل رعایت اصول متداول، لازم است اهمیت آن به صورت مختصر شرح داده شود:
کلزا «Golza» یا Rapeseed یا کانولا(نوعی رقم اصلاح شده کلزا) () در بین دانه های روغنی یکساله جایگاه بسیار مهمی را به خود تخصص داده است. در سال اخیر میزان تولید کلزا از تمام دانه های روغنی یکساله وچند ساله، بیشتر بوده است و دلیل آن وجود امکانات بالقوه برای توسعه کشت،
مزیت های نسبی تولید، توان و ایستایی و قدرت گیاه در مقابله با عوارض سوءطبیعی، و تحمل شرایط نامطلوب حرارتی (سرد) است.
کوشش و فعالیت مختصصان برجسته اصلاح نبات در زمینه ایجاد رقم هایی با خصوصیات برجسته بوتانیکی از گونه های مختلف جنس براسیکا (Brassica campestris, B.oleracea., B – nigra) منجر به تولید B.napus, B.carinata, B.Juncea شده که بدلیل داشتن اسیدهای چرب با ارزش و پروتیین محتوی اسید امینه های اصلی موردنیاز بدن انسان و حیوانات، کلزا را به صورت یک گیاه مهم روغنی و پروتیینی با - درصد روغن، ـ درصد پروتیین(بعداز روغن کشی)در آورده است ().
کاهش ترکیبات نامناسب مانند اسیدروسیک ـ و گلوکوزینولیت های آلیفاتیک و فیتات ها در حد حذف آنها، نگرانی از مصارف ممتاز تغذیه ای آن را از بین برده است. ()
در حال حاضر کلزا به عنوان مهم ترین گیاه روغنی و پروتیینی یکساله در منطقه معتدله سرد و سرد مرطوب (در شرایطی که گیاهان روغنی دیگر قادر به رشد مطلوب نیستند) همچنین در مناطق نیمه گرم
می تواند پروتیین و روغن قابل ملاحظه ای در واحد سطح تولید کند.
توجه : این پروژه به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
دانلود پاورپوینت ساختمان کربوهیدرات ها در pdf دارای 30 اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در Power Point می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل پاور پوینت دانلود پاورپوینت ساختمان کربوهیدرات ها در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
دانلوددانلود پاورپوینت ساختمان کربوهیدرات ها در pdf
توجه فرمایید.1-در این مطلب، متن اسلاید های اولیه
دانلوددانلود پاورپوینت ساختمان کربوهیدرات ها در pdf
قرار داده شده است2-به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در پاورپوینت وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید
3-پس از پرداخت هزینه ، حداکثر طی 12 ساعت پاورپوینت خرید شده ، به ادرس ایمیل شما ارسال خواهد شد
4-در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل اسلاید ها میباشد ودر فایل اصلی این پاورپوینت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
5-در صورتی که اسلاید ها داری جدول و یا عکس باشند در متون زیر قرار داده نشده است
اسلاید 1 :
ساختمان قندها
nقندها فراوان ترین مواد آلی موجود در روی زمین هستند. یک واحد قندی از نظر شیمیایی پلی الکلی است که دارای یک عامل آلدئیدی یاستونی می باشد.
n قندها راگلوسید ، ساکارید ، هیدرات کربن و اوز نیز می نامند . این ترکیبات نقش ساختمانی ( سلولز) و ذخیره ای (نشاسته وگلیکوژن) دارند .
اسلاید 2 :
طبقه بندی قند ها
قندها را بر حسب تعداد واحد های قندی موجود در آنها به سه گروه مونوساکارید،اولیگوساکاریدها وپلی ساکاریدها طبقه بندی می کنند.
.1 مونوساکاریدها
مونوساکاریدها یا تک قندی ها یا قندهای ساده به ترکیباتی اطلاق می شوند که در اثر هیدرولیز به قند کوچکتری تبدیل نشوند . مونوساکاریدهای طبیعی دارای 7-3 کربن میباشند . مهمترین مونوساکاریدها پنتوزها و هگزوزها هستند . مونوساکاریدها به آسانی متبلور می شوند در آب محلولند و همگی خاصیت احیا کنندگی دارند .
اسلاید 3 :
ایزومری
به دو یا چند ترکیب که فرمول بسته یکسانی دارند ولی فرمول گسترده آنها متفاوت است اطلاق میشود.
.1ایزومری عامل
ستوزها و آلدوزها یی که تعداد کربن برابر داشته باشند ایزومر عامل تلقی می شوند مانند : فروکتوز و گلوکز
اسلاید 4 :
ایزومری نوری
ایزومری نوری متداولترین انواع ایزومری در قندها را تشکیل می دهد . این نوع ایزومری تنها در صورتی که کربن نامتقارن وجود داشته باشد به وجود می آید . تفاوت ایزومری های نوری، قدرت تغییر جهت پلاریزه در جهت یا به مقدار متفاوت است .
اسلاید 5 :
ایزومری نوری خود به 4 نوع زیر طبقه بندی می شود :
nایزومری D و L
nانانتیومری
nاپی مری
nآنومری
اسلاید 6 :
ایزومری D و L
هر قندی که OH آخرین کربن نامتقارن آن سمت راست باشد عضوخانواده D واگر سمت چپ باشد عضوخانواده L تلقی می شود .
برای نشان دادن جهت انحراف نور پلاریزه از علامتهای + و – استفاده می شود که به ترتیب نشان دهنده انحراف نوربه سمت راست یا به سمت چپ است .
اسلاید 7 :
انانتیومری
اگر جهت OH تمامی کربنهای نا قرینه دو قند کاملا در خلاف هم باشند آنها را ایزومر آیینه ای می خوانند . اعضای یک جفت انانتیومر با یک نام مشخص می شوندد ومیزان انحراف نورپلاریزه توسط آنها یکسان ولی درخلاف جهت هم است .
محلول با غلظت مساوی از اعضای یک جفت انانتیومر بر روی نور پلاریزه بی اثر است و اصطلاحا راسمیک خوانده می شود.
اسلاید 8 :
اپی مری
نوعی ایزومری نوری است که در آن موقعیت OH تنها یک کربن از اعضای ایزومری های هم خانواده با یکدیگر تفاوت می کنند.
اسلاید 9 :
آنومری
چنان چه OH متصل به کربن آنومری و شاخه جانبی همسو باشند ایزومر را نوع بتا و اگر نا همسو ابشند نوع آلفا می خوانند . آنومری آلفا و بتای یک قند به طور خود به خود به یکدیگر تبدیل می شوند و به حالت متعادل در می آیند. به این عمل موتاروتاسیون گفته می شود .
اسلاید 10 :
مشتقات منوساکاریدها
nمشتقات اکسید شده
در اثر اکسیداسیون عامل آلدئیدی اسیدهای آلدونیک و در اثر اکسیداسیون عامل الکلی نوع اول اسیدهای اورونیک به وجود می آیند .
دانلود تحقیق نسبیت عام در pdf دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود تحقیق نسبیت عام در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود تحقیق نسبیت عام در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
در دهه اول قرن بیستم انقلابی در فلسفه علوم طبیعی پیش آمد که بسیاری آن را از حیث عمق معنا و درهم ریزی احکام موجود پذیرفته شده ، نسبت به انقلاب کوپرنیکی - گالیلهای ، برتر به شمار میآورند. در این فاصله زمانی دو نظریه بسیار مهمی پا به عرصه رقابت نهادند ، نظریه نسبیت و کوانتمی که نسبت به کارهای دانشمندان پیشین از جمله ماکسول ، سارین ، کلوین و کلاوزیوس به نحو چشمگیری متفاوت بودند. این نظریههای جدید با مکانیک نیوتونی نیز در بعضی از اصول و فرضهای بنیادی اختلاف شدیدی داشتند.
این نظریه علاوه بر اینکه در برگیرنده پیچیدگیهای ریاضی است، تصور ذهنی و فهم آن ، بسیار دشوار است. البته شایان ذکر است که انیشتین در مقاله 1905 خود که برای اولین بار به نسبیت خاص خود پرداخت، از معادلات ریاضی ساده استفاده کرد. اما در مقاله 1919 که به نسبیت عام پرداخت ، بر خلاف مقاله پیشین از فرمولهای پیجیده ریاضی استفاده کرد. نسبیت از ریشه نسبی گرفته شده است ، یعنی هر کدام از واحدهای فیزیکی شناخته شده برای توصیف پدیدههای طبیعی ، نسبی هستند. به عبارت دیگر میتوان گفت که بر اساس نسبیت ، جرم ، سرعت ، شتاب و حتی زمان که برای ما تعریف میشوند، نسبی هستند.
نظریه نسبیت
نسبیت عام برای حرکتهایی ساخته شده که در خلال حرکت سرعت تغییر می کند یا به اصطلاح حرکت شتابدار دارند. شتاب گرانش زمین g که همان عدد 9.81m/s است نیز یک نوع شتاب است. پس نسبیت عام با شتابها کار دارد نه با حرکت. نظریهای است راجع به اجرامی که شتاب ثقل دارند. کلا هر جا در عالم ، جرمی در فضای خالی باشد حتما یک شتاب جاذبه در اطراف خود دارد که مقدار عددی آن وابسته به جرم آن جسم میباشد. پس در اطراف هر جسمی شتابی وجود دارد.
دانلود مقاله سلجوقیان در pdf دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله سلجوقیان در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله سلجوقیان در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
سلجوقیان
دودمان سلجوقیان ایران
سلجوقیان
1037–1194
]]خوارزمشاهیان|[[
اوج محدوده فرمانروایی ترکهای سلجوقی
پایتخت نیشابور
ری
اصفهان
زبان(ها) فارسی
عربی
ترکی اغوز
مذهب اسلام
دولت پادشاهی
تاریخچه
– تأسیس 1037
– انقراض
سلجوقیان « 590- 429 ق / 1194 -1038 م»
دولت سلجوقی که توسط دو برادر، چغری بیگ و طغرل بیگ ترکمان به دنبال غلبه نهایی ایشان بر مسعود غزنوی به وجود آمد، هر چند از لحاظ نظامی بر عناصر ترک و ترکمان متکی بود، اما از نظر اداری و سیاسی به همان اندازه دولت غزنوی، صبغه ایرانی داشت که بر بستری و آل سلاجقه نیز همچون غزنویان خود را وارث آیین و رسوم سامانیان میدانستند.
نیم قرن پس از آن که حکومت طغرل در خراسان پا گرفت، قلمرو جانشینان او از جیحون تا فرات و از فارس تا شام و آناطولی را در بر گرفت و بدین گونه یک خاندان غیر ایرانی پس از گذشت چهار سده که از سقوط ساسانیان میگذشت، حدود ایران را که به دست وی افتاده بود به وسعه عهد ساسانیان رساند و حتی فرهنگ ایرانی و میراث ساسانی را در سراسر آن نشر کرد. گرچه شیوه فرمانروایی آنها، با نظام ملوک الطوایفی، مرکز گریز و جنگهای بی وقفه و بیابانگردی، بیشتر یادآور دوران اشکانیان بود.
قدرت گیری سلجوقیان
آغاز کار سلجوق
پس از مرگ دُقاق، فرزند وی، سلجوق مورد توجه بیغو قرار گرفت و با لقب سباشی «= جلو دار لشکر» مفتخر شد. سلجوق چون خود را به بیغو بسیار نزدیک میدید، به خود اجازه داد، روزی در حرمخانه پادشاه رفته، بالاتر از زنان و فرزندان وی بنشیند. زنان بیغو این رفتار «ناپسند» را به پادشاه بردند و از وی تنبیه او خواستار شدند. چون سلجوق از عزم پادشاه در سیاست کردن خود، مطلع شد، با صد تن از خویشان و دلاوران و جنگجویان خود به همراه بار و بنه، ترکستان را ترک گفت و رهسپار ماوراءالنهر شد و راه سمرقند در پیش گرفت. چندی در جند اقامت کرد و در همانجا بود که اسلام آورد.
اعتبار نظامی سلجوق
در همین ایام و اقامت وی در جُند بود که برخی از طوایف ترک، از امیر جُند، درخواست باج و خراج کردند. سلجوق وی را از پرداخت باج بر حذر داشت و با دلاوران خود، با سپاهیان ایلک خان به جنگ پرداخت و آنها را متفرق کرد. از آن پس، سلجوق اعتبار و قدرت زیادی کسب کرد و اغلب امیران و پادشاهان در دفع «کفار» از وی استفاده میکردند، چنان که، ابراهیم سامانی نز در نبرد با ایلک خان از سلجوق یاری طلبید.
پسران سلجوق :سلجوق چهار پسر داشت به نامهای؛ اسرافیل، میکائیل، موسی بیغو و یونس. میکائیل و موسی بیغو در روزگار جوانی در یکی از جنگها، زخم سختی برداشته و کشته شدند. میکائیل خود دارای دو پسر به نامهای؛ طغرل بیگ و چغری بیگ بود. همین دو برادر بودند که توانستند در عهد مسعود غزنوی، پایههای دولت سلجوقیان را مستحکم سازند.
رابطه سلاطین سلجوقی با خلفای بغداد
رابطه سلجوقیان با رهبر اسمی عالم اسلام؛ یعنی خلیفه بغداد نیز مبتنی بر یک سیاست روشن و پیروی از یک سلسله اصول دیپلماسی نبود. از همان عهد طغرل تا پایان فرمانروایی قوم، پادشاهان سلجوق، وقتی محتاج به تأیید خلیفه بودند، نسبت به وی اظهار فروتنی و خاکساری میکردند و هنگامی که از حمایت او بی نیاز، با وی دعوی رقابت و همسری داشتند و احیاناً برخوردهایی خشونت آمیز نشان میدادند.
خلیفه عباسی در دوران اقتدار این قوم، اگر چه مثل دوران آل بویه در شرایط ضعف نبود، اما با تعظیم و تکریم ظاهری هم که از سوی سامانیان و غزنویان در حق وی اظهار میشد، مواجه نبود.
در اغلب مواقع در این دوران، خلیفه بغداد قدرتش محدود به قلمرو کوچک خویش و نظارت بر امور شرعی بود، و حتی اتابکان و خوارزمشاهیان نیز، خلیفه را تنها در همین محدوده مورد تأیید قرار میدادند.
انتظام ملوک الطوایفی از طریق قدرت سلطان
ملوک الطوایفی رایج در این عصر هم از طریق قدرت فائقه سلطان تحت نظارت بود. چیزی که این نظارت را تا پایان عهد سلجوقیان تأمین کرد، ترتیبات دیوانی و نظام اداری بود که هر چند شاهزادگان و حکام – ملوک الطوایف – به آسانی به آن گردن نمینهادند، اما به هر صورت نوعی انتظام قابل قبول را در سراسر قلمرو آل سلجوق برقرار میداشت.
از سوی دیگر، خوی بیابانی امیران ترک آل سلجوق و قدرت مطلقه و عشق به غارت و استبداد این امیران، نظام دیوانی و صاحبان دیوان را که به هر تقدیر نظم و نسق و حساب و کتاب از لوازم و ضرورتهای شغل آنان بود، این وزیران و دیوانیان را در مقابل سلطان قرار میداد زیرا استبداد و اِعمال قدرت بدون حسابرسی و حساب دهی پادشاهان، نظام دیوانی را بر نمیتافت.
به همین جهت بارها سلاطین سلجوقی، وزیران خود را کشتند و یا به کشتن دادند و یا به دست دشمنان سپردند و اموالشان را مصادره کردند.
زمینداری سلجوقی اقطاع و سستی بنیان های حکومت
با توسعه و رایج شدن نظام اقطاع، بزرگان و امیران خود را در مجرای قانونی انداخته و به نام قانون و حکومت، اقدامات مستبدانه را مشروع و مقبول ساختند. در عین حالی که، بنیانهای حکومت را نیز سست و بی دوام نمودند.
به هر حال این شبانان بیابانگرد، بعد از غلبه بر مسعود، در مرو و همچنین نیشابور، خطبه سلطنت به نام خود خواندند و آغاز فرمانروایی آل سلجوق را اعلام داشتند.
این جابجایی سلطنت از غزنویان به سلجوقیان دست کم برای مردم ایران با وجود استمرار برخی از معایب و مصیبتهای گذشته که ناشی از طبیعت این قوم و استبداد مطلقه حاکم بر ایران بود محاسن و منفعتهایی نیز به همراه داشت.
چه امیران اولیه قوم که تربیت شدگان وزیرانی با کفایت و مدبر و توانا همچون خواجه عمید الملک کندری، و خواجه نظام الملک طوسی بودند، این میزان درک و آگاهی منافع دراز مدت دولت خود را داشتند که بخشی از اموال ستانده شده را صرف رعایا، تعمیر جادهها، امنیت راهها، ساختن پلها و رباطها کنند. بدون نظارت آنها بر احوال رعایایی که میباید بر وفق آیین حکومت، منافع مادی و نیروی نظامی آن را تأمین کنند، ممکن نبود.
وزارت وزیران با کفایت
به هر حال این نکته نیز از شگفتیهای تاریخ این مرز و بوم است که پر بارترین، پر آوازهترین و طلاییترین ادوار آن در پایان سدههای نخستنی اسلامی، مقارن فرمانروایی قومی بیگانه، بیابانگرد بود که در عهد سامانیان و غزنویان بیشتر به حال بیابانگردی و راهزنی در اطراف بخارا و مرزهای شمالی خراسان سر میکردند و هیچ گونه پیوند قابل ملاحظهای با تمدن و فرهنگ شهر نشینی نداشتند.
عامل عمده توفیق آنها در نیل به این موفقیت غیر منتظره، اتکاء آنها بر ایمان مذهبی و اعتمادشان بر دستگاه وزارت بود که هر چند در اواخر چندان استوار نماند، در همان آغاز کار به استقرار دولت و قدرت و شوکت آنها کمک بسیار کرد.
این که خواجه نظام الملک وزیر در اواخر عمر که از جانب سلطان تهدید به عزل شد، گفته بود
«دولت آن تاج به این دوات وابسته است»
نقش وزارت را درتوسعه و تنظیم دولت آنها خاطر نشان میکرد و حوادث بعدی نیز نشان داد که خواجه گزاف نمیگفت.
در مدتی که سلطنت سلاجقه به حمایت دستگاه وزارت و سازمان دیوان، مجال توسعه یافت، دوران فرمانروایی سلجوقیان دوران شکل گیری سنتهای اداری، و عصر ترقی و توسعه صنایع و معارف شد، که مساعی خواجه نظام الملک طوسی در این توفیق، نقش غیر قابل انکار داشت.
نتیجه آن شد که حکومت سلجوقیان در مقایسه با غزنویان که تنها متکی بر یک ماشین جنگی و مخرب و تهاجمی بود و علاقهای به سازندگی و اهمیتی به حضور طولانی مدت خود، در مناطق تحت نفوذ نمیداد، بسیار موفقتر عمل کرد.
حکومت این فرمانروایان غیر ایرانی نمونهای شد که در رعایت آداب عدالت و در حمایت از ارکان شریعت، خیلی بیش از آن چه حکومت غزنویان، در آغاز فرمانروایی خویش، داعیه آن را داشتند توفیق حاصل کرد و نتایجی نیکو و سنتهایی تمدن ساز در همین دوره برای آیندگان به یادگار گذاشتند.
اسامی فرمانروایان سلجوقیان
طغرل سلجوقی
جغری بیگ سلجوق
الب ارسلان سلجوقی
ملکشاه سلجوقی
برکیارق سلجوقی
محمد بن ملکشاه سلجوقی
سنجر سلجوقی
محمود بن ملکشاه سلجوقی
طغرل بن محمد بن ملکشاه سلجوقی
مسعود بن محمد بن ملکشاه سلجوقی
ملکشاه بن محمود سلجوقی
محمد بن محمود سلجوقی
سلیمان شاه بن محمد سلجوقی
سلطان ارسلان بن طغرل سلجوقی
طغرل بن ارسلان سلجوقی
طغرل سلجوقی «455-429 ق / 1038- 1063 م»
طغرل در آغاز محرم 429 ق / اکتبر 1038 م وارد نیشابور شد و در کوشک شادیاخ بر تخت سلطنت نشست و خطبه به نام خود خواند.
پس از آن برادرش چغری بیگ را کارگزار گشودن هرات نمود. چغری بیگ نیز پس از گشودن شهر، عموی خود را به امارت آن جا گذاشت و به مرو رفت و آن جا را به تصرف درآورد.
با غلبه نهایی بر مسعود در جنگ دندانقان، و چیره شدن طغری بیگ بر بلخ، تمامی نواحی خراسان به دست سلجوقیان افتاد. در زمان طغرل، خوارزم در اختیار شاه ملک بود که در 22 ماه رجب 432 ق / 28 مارس 1041 م بر تخت پادشاهی خوارزم نشسته بود.
خبر کشته شدن سلطان مسعود غزنوی به چغری بیک رسید، وی با سپاهی به کنار آمویه رفت و به همراه اسماعیل خوارزمشاه که توسط شاه ملک از امارت خوارزم برکنار شده بود، رهسپار آن دیار شدند. اما به سبب سرمای زمستان کاری از پیش نبردند تا آن که در بهار سال 433 ق / آوریل 1041 م در نبردی سخت، ملک شاه را شکست داده، بر خوارزم نیز چیره شدند.
چیرگی بر خوارزم و آغاز فتوحات سلاجقه در سراسر ایران
از آن پس فتوحات سلجوقیان و تسلط آل سلاجقه بر سراسر ایران آغاز شد. طغرل پس از تحکیم قدرت در خراسان، گرگان و طبرستان را به اطاعت خویش درآورد. بعد از آن نیز چندی در ولایات جبال تاخت و تاز کرد و بالاخره در 446 ق / 1054 م به تسخیر آذربایجان پرداخت.
در 44 ق / 1052 م، القائم بامر الله – خلیفه عباسی – فرستادهای به نام ابو محمد هبه الله بن محمد بن حسن بن مأمونه را نزد طغرل گسیل داشت و او را به بغداد فرا خواند.
طغرل که سرگرم پیروزیها و فتوحات خود بود، مجال رفتن به بغداد را نداشت، از این رو، فرستاده خلیفه تا سه سال نزد طغرل باقی ماند. طغرل در «447 ق / 1055 م» عازم بغداد شد.
القایم بامر الله چون خبر نزدیک شدن او را به شهر شنید، پیشکشهای گرانبها برای او فرستاد و ملک رحیم دیلمی تا نهروان به پیشواز طغرل آمد. اما به دستور امیر سلجوقی دستگیر و در دژ تبرک ری زندانی شد.
عراق عجم و عراق عرب در اختیار طغرل سلجوقی قرار گرفت
خلیفه با رسیدن طغرل به بغداد، پادشاهی عراق عجم و عراق عرب را به او بخشید. و دستور داد که نام طغرل بیگ را در خطبه بخوانند و سکه به نام او زنند و او را به لقب «سلطان رکن الدوله ابوطالب طغرل بیگ محمد بن میکائیل یمین امیرالمؤمنین» خواند. چندی بعد نیز به فتنه بساسیری را که موجب فرار خلیفه القائم از بغداد شده بود، پایان داد و خلیفه را با احترام به بغداد باز آورد. «452 ق / 1060 م» آن گاه برای ایجاد یک پیوند استوار با خلیفه، با اصرار و الزام، سیده النساء دختر خلیفه را به ازدواج درآورد «454 ق / 1062 م»
و اندکی بعد به سبب بیماری و کهولت سن در سن هفتاد سالگی و در هشتم رمضان سال 455 ق / پنجم سپتامبر 1063 م چشم از جهان فرو بست. چون برادرش جغری بیگ پیش از او دار فانی را وداع گفته بود، بعد از طغرل برادر زادهاش الب ارسلان به فرمانروایی آل سلجوق رسید.
وزیران طغرل
وزیران طغرل به ترتیب عبارت بودند از:
ابوالقاسم کربانی، ابا احمد دهستانی، و عمیدالملک ابو نصر کندری که از آن میان، عمیدالملک در خرد و دانش و تدبیر و سیاست انگشت نما بود.
جغری بیگ سلجوق «452 – 429 ق / 1060-1038 م»
جغری یا چغری بیگ برادر طغرل سلجوقی است که در تحکیم و بنیان گذاری دولت سلجوقیان، نقش عمدهای ایفا نمود. اتحاد و یگانگی بین این دو برادر که در تاریخ ایران زمین، کم نظیر است، موجب شد که قوای محدود سلجوقیان در اوان فرمانروایی خود، بتواند با هماهنگی در خور تحسینی، بیشترین کارایی را داشته باشد.
جغری بیگ به همراه برادرش طغرل در سال 425 ق / 1034 م، به خوارزم رفت و از هواداران هارون پسر التونتاش شدند و به نشان دوستی، گروهی از سلاجقه به آن کرانه رفتند و شمار ایشان پیوسته رو به فزونی میگرفت.
در این احوال، علی تکین پادشاه ترکستان درگذشت و شاه ملک به جای او نشست. شاه ملک که با سلجوقیان دشمنی سختی داشت، به همین انگیزه از جُند، قرارگاه حکومت خویش، با شماری از سپاهیان و لشکریان به سوی خوارزم رهسپار شد و بر سلجوقیان شبیخون زد و به گفته مورخان حدود هفت هزار تن از آنان را از دم تیغ گذراند و تعداد زیادی نیز به اسارت برد.
هارون چون از این رویداد آگاه شد، به گروهی از سلجوقیان که از این جنگ جان سالم به در برده بودند، به خوارزم خواند و قول کمک به آنان داد. در همین ایام، هارون با شاه ملک پیمان دوستی بست.
چون خبر دوستی هارون با ملک شاه و حضور سلجوقیان در خوارزم به مسعود غزنوی رسید، سخت بیمناک شد و بر آن گردید تا به هر ترتیب ممکن، هارون را از میان بردارد. به توطئهای که علیه هارون شکل گرفت و منجر به قتل او شد «432 ق / 1040 م»، برادر او اسماعیل بر تخت امارت خوارزم نشست. اما حکومت او دیری نپایید، و شاه ملک دوست دیرین برادرش هارون، با سپاهی گران رهسپار خوارزم شد و اسماعیل به ناچار متواری شد و شاه ملک در 22 رجب 432 ق / 28 مارس 1041 م، بر تخت پادشاهی خوارزم نشست.
نبرد جغری بیگ با شاه ملک
جغری بیگ با اطلاع از اوضاع خوارزم و با همدستی شاه مخلوع آن دیار – اسماعیل با سپاهیان خویش عازم نبرد با ملک شاه شد و دژی را که ملک شاه در آن مستقر بود محاصره کرد، اما به سبب سرمای زمستان کاری از پیش نبرد و بازگشت. بار دیگر و در بهار 432 ق / آوریل 1041 م، به همراه برادرش طغرل به خوارزم لشکر کشید و پس از نبردی سخت، شکست خورده در عقب نشینی به غزنین و در بین راه درگذشت.
هنگامی که کار خوارزم پایان گرفت، امیران و بزرگان سلجوقی، سرزمینهایی را که به دست آورده بودند، میان خود تقسیم کردند تا بتوانند به آسانی به سر و سامان دادن به اوضاع کشورها و مناطق فتح شده خویش بپردازند. جغری بیگ بر خراسان چیره شد و مرو را به پایتختی برگزید، و موسی یبغو را به فرمانروایی بُست، هرات، سیستان و نواحی مجاور حکم کارگزاری داد. طبس و کرمان نیز به قاورد، پسر جغری بیگ سپرده شد. جغری بیگ در سال 452 ق / 1060 م، پیش از برادرش طغرل دار فانی را وداع گفت.
الب ارسلان سلجوقی «455 – 465 ق / نوامبر 1072 – دسامبر 1063 م»
پس از وفات طغرل، برادر زادهاش، اَلْب ارسلان به جای او بر تخت سلطنت سلجوقیان نشست. درباره جانشینی الب ارسلان، بین مورخان اختلاف نظر وجود دارد.
برخی او را جانشین بلاواسطه طغرل دانستهاند و بعضی دیگر بر این باورند که الب ارسلان پس از یک نزاع محدود خانوادگی جانشین طغرلشد. از جمله حمدالله مستوفی بر این رأی است و میگوید که پس از طغرل، سلیمان بن جغری بیک، برادر الب ارسلان که در ری بود، بر تخت نشست.
قُتُلْمش پسر اسماعیل و عموزاده طغرل چون این خبر شنید به انگیزه این که جایگاه پادشاهی را از آن خود میدانست، با کمک گروهی از ترکمانان به جنگ سلیمان آمد و بر وی چیره شد.
الب ارسلان نیز پس از آگاهی از این رویداد، از خراسان رهسپار ری شد و در دامغان قتلمش را شکست داد و وی به هنگام فرار از اسب به زیر افتاد و در دم جان سپرد و پادشاهی سلجوقیان از آن الب ارسلان شد. راوندی، الب ارسلان را پادشاهی با هیبت، خوبروی، ورزیده و دلاور توصیف میکند که تیر او هرگز به خطا نمیرفت.
قتل خواجه عمید الملک کندری به سعایت خواجه نظام الملک
در زمان الب ارسلان، وزیر طغرل – خواجه عمید الملک کندری – به سعایت خواجه نظام الملک طوسی و به دستور پادشاه به قتل رسید «456 ق / 1064 م» و مقام وزارت به نظام الملک سپرده شد.
سال بعد «457 ق / 1065 م» رهسپار گرجستان و ارمنستان شد و در آن جا کر و فری کرد. شهرهای دربند خزر و ایخاز را گرفت و با پادشاه گرجستان، بقراط پسر گریگور، به جنگ پرداخت و او را شکست داد. گریگور به سلطان با سازش نشست و گروهی از بزرگان و امیران گرجی به اسارت درآمدند که تعدادی از آنها نیز اسلام آوردند. بقراط بن گریگور، دختر خود را به ازدواج الب ارسلان درآورد و سلطان نیز حکومت گرجستان را دوباره به گریگور داد.
پس از چندی، الب ارسلان، شاهزاده خانم گرجی را طلاق گفت و او را به عقد خواجه نظام الملک درآورد که یکی از پسران خواجه به نام احمد، از این زن است. الب ارسلان در 458 ق / 1066 م، فارس را تسخیر کرد و در سال 459 ق / 1067 م، برادر خود قاورد را از کرمان به جنگ فضلویه، پادشاه شبانکاره فرستاد. با پیروزی قاورد، تمامی کرانه فارس به قلمرو آل سلجوق افزوده شد. قاورد پس از این پیروزی، بر برادر خود الب ارسلان سرکشی آغاز کرد و نافرمان شد. سلطان الب ارسلان هم با سپاهی گران به فارس لشکر کشید و قاورد که تاب مقاومت در برابر سپاه الب ارسلان را نداشت، از برادر امان خواست و پادشاه او را به حکومت کرمان فرستاد.
نبرد الب ارسلان با امپراتور روم
چندی بعد، سلطان سلجوقی در ملاذ گرد (= مناذ کرت) واقع در ارمنستان، در پیکار با (امپراتور روم) لشکر بیزانس را مغلوب نمود «ذی القعده 463 ق / اگوست 1071 م» و رومانوس دیوجانس، قیصر بیزانس را اسیر کرد . دو سال بعد با دویست هزار سوار به جنگ با شمس التکین، پسر طمغاج، پادشاه ماوراء النهر، از خراسان رهسپار آن سامان شد و از رود جیحون گذشت و دژ برزم را محاصره و پس از چندی آن را گشود.
در این گیر و دار، یوسف برزمی مسئول دژ «= کوتوال» را به نزد سلطان آوردند. سلطان درباره شمار سپاهیان خان ماوراء النهر از وی پرسشهایی کرد، اما یوسف به درشتی به سلطان پاسخ گفت. الب ارسلان که سخت خشمگین شده بود، دستور داد او را بیرون برده به قتل رسانند، ولی یوسف خود را از چنگ غلامان رهایی داد و با خنجری که از آستین خویش بیرون آورد، به سوی سلطان شتافت.
غلامان از این کار جلوگیری کردند، اما الب ارسلان که به تیر اندازی خود مطمئن بود، دستور داد تا او را رها کنند و از کمان تیری به سوی او رها کرد، از قضا، تیر به یوسف اصابت نکرد و در این میان، یوسف خود را به سلطان رساند و با خنجر زخمی کاری بر او زد. الب ارسلان از این زخم در «ربیع الاول 465 ق / نوامبر 1072 م» چشم از جهان فرو بست. القائم بالله – خلیفه عباسی – الب ارسلان را لقب «عضدالدین برهان المؤمنین» داده بود.
مورخان میگویند که هنگام بروز این واقعه، دو هزار غلام مسلح در خدمت سلطان بودند و از شگفت زدگی به اندیشه دستگیری قاتل نبودند، اما جامع نیشابوری سرکرده فراشان دربار، با میخکوبی که در دست داشت بر سر یوسف کوفت و او را از پای درآورد. پس از وفات الب ارسلان، پسرش ملکشاه جانشین او گردید.
نبرد الب ارسلان سلجوقی با قیصر بیزانس «463 ق / 1071 م»
در 463 ق / 1070 م، امپراتور روم شرقی – آرمانیوس دیوجانس – برای دستیابی به بغداد و از بین بردن خلیفه، و پراکنده کردن آیین مسیحیت در کشورهای اسلامی و نشاندن یکی از پیشوایان ترسایان در بغداد به جای خلیفه، با سپاهی گران از راه ارمنستان و ایران آهنگ بین النهرین «میانرودان» را داشت.
مورخان شمار سپاهیان امپراتور را با ناسازگاری 200 هزار، 300 هزار، و حتی 600 هزار نفر نوشتهاند. اما به نظر میرسید که گفته راوندی در این باره که رقم 300 هزار را پذیرفته و ترکیب سپاه را از رومیان و ارمنیها دانسته، به حقیقت نزدیکتر باشد. چون الب ارسلان از قصد امپراتور روم آگاه شد با 15 هزار سپاه رهسپار آذربایجان گردید و در ملاذگرد، بین اخلاط و ارزروم اردو زد.
اما پس از آن که از انبوهی شمار سپاه امپراتور آگاه شد، به اشاره ساوتکین فرمانده کل سپاه، فرستادهای نزد آرمانیوس فرستاد تا درباره صلح و سازش گفتگو کنند. آرمانیوس این پیشنهاد الب ارسلان را نشان ضعف و ناتوانی سلطان دانست و در پاسخ گفت که در ایران با یکدیگر گفتگو خواهند کرد.
اسارت الب ارسلان به دست رومیان
از حوادث روزگار، روزی سلطان به همراه صد تن از سواران خود در شکارگاه بود که رومیان بر وی تاختند و الب ارسلان را با همراهانش اسیر و زندانی نمودند، اما نمیدانستند که سلطان در میان اسیران است.
چون خواجه نظام الملک از این رویداد آگاه شد، این راز را پنهان داشت و شایعه کرد که سلطان بیمار است و خود با پزشکان رفت و آمد میکرد. در این بین، نمایندهای از سوی امپراتور پیام آورد که دیوجانس آماده گفتگو درباره صلح است. خواجه نظام الملک گفت که سلطان بیمار است، اما پذیرفته که پیمان سازش منعقد شود.
در بازگشت روم، خواجه رو به آنها کرده و گفت، امپراتور از سویی خواهان صلح و سازش است و از سوی دیگر گروهی از بندگان شاه را در شکارگاه گرفته محبوس ساخته است. شما به زودی آنها را آزاد سازید تا به سازش نشینیم. نمایندگان چون نزد آرمانیوس رسیدند، پیام خواجه را گفتند و امپراتور دستور داد بیدرنگ، اسیران را آزاد و باز فرستند. نظام الملک و امیران و بزرگان دولت در حال پیشواز، زمین را بوسیدند، رومیان چون این تعظیم و تکریم بدیدند در شگفت شدند و از فرصت از دست رفته افسوس خوردند.
تدارکات نظامی الب ارسلان جنگ با روم
الب ارسلان پس از سازش با امپراتور، بلافاصله به تبریز بازگشت و به گردآوری سپاه پرداخت. در یکی از بازدیدهایش از لشکر، غلامی باریک اندام خود را برای جنگ با رومیان به لشکر معرض کرد. فرمانده سپاه با شگفتی از غلام پرسید که از جثه کوچکی چون تو در این نبرد بزرگ چه کار آید، و سلطان به شوخی پاسخ گفت «شاید قیصر روم به دست وی گرفتار شود».
سران سپاه سلطان – سلیق، منکوچک، دانشمند، جاولی، و چالدوز – به همراه سلطان و با لشکری عظیم عازم قفقاز شد و در ملاذگرد با سپاه امپراتور مصاف داد که منجر به شکست سخت امپراتور شد. از قضا، همان غلام کوچک اندام، امپراتور را اسیر و به نزد الب ارسلان آورد.
سلطان، امپراتور را پذیرایی شایان نمود و انجمن جشن و سرور بر پا ساخت. هنگام باده گساری، الب ارسلان از امپراتور پرسید که اگر من به دست تو میافتادم چه میکردی؟ و امپراتور پاسخ داد که بی درنگ تو را سیاست میکردم. اما روز بعد که مستی از سر وی پرید به سلطان گفت «اگر پادشاهی ببخش، اگر قصابی بکش، و اگر بازرگانی بفروش. سلطان دو حلقه در گوش او کرد و فرمود به آسودگی و خوشدلی به کشور خود بازگرد.
فرجام قیصر روم
قیصر روم نیز پذیرفت که هر روز یک هزار دینار به عنوان خراج به سلطان بپردازد و این پول را در دو نوبت از سال بفرستد و هنگامی که سلطان نیاز پیدا کرد ده هزار سوار به کمک او گسیل دارد و اسیران مسلمان را که در روم زندانی بودند، آزاد کند.
با این شرایط قیصر به روم بازگشت و سلطان نیز رهسپار آذربایجان شد. چون امپراتور به کشور خویش رسید، از تعهدات خود سر باز زد و الب ارسلان به همین انگیزه به امیران سلجوقی دستور داد به شهرهای روم یورش برند و هر مکانی را که گشودند، فرزندان و بازماندگان امیران بر آن کرانهها فرمانروا باشند. بنابراین امیر سلیق، از روم و کرانهها آن و امیر آرتق، شهرهای ماردین و آمِد، و امیر دانشمند قیصریه و سیواس، چاولی؛ کرانه مرعشی و امیر منکوچک، شهرهای غازی، ارزنجان و کرانههای دیگر را گرفتند. اما به زودی بر سر بخش کردن قلمروهای متصرف شده به نزاع پرداختند تا آن که در زمان سلطان ملکشاه و به اشارت نظام الملک، امیر سلیمان فرزند قُتُلمش به فرمانروایی آن کرانهها رسید و کار کشمکش و پیکار بین امیران پایان گرفت.
ملکشاه سلجوقی «485 – 465 ق / 1092- 1072 م»
الب ارسلان چندین پسر داشت، اما به انگیزه دلبستگی زیاد به ملکشاه که در دلاوری و تهور شهرت داشت، در زمان حیات، او را به ولایت عهدی خود برگزید. این پادشاه در 447 ق / 1055 م دیده به جهان گشود و به هنگام امارت هجده ساله بود؛ قامتی تمام، شانههایی پهن و بازویی نیرومند و ستبر داشت و با جمله سلاحها آشنایی و در سواری و چوگان بازی، بی اندازه چالاک بود.
ملکشاه در همان آغاز جلوس با مخالفت عموی خود، قاورد – حاکم کرمان – مواجه شد اما در جنگی که بین آن دو در کرج روی داد، قاورد را مغلوب و سپس به تدبیر نظام الملک در زندان مقتول شد. دو پسر قاورد – ایرانشاه و سلطان شاه – نیز در زندان نابینا شدند.
پس از تحکم قدرت خود، با توصیه خواجه نظام الملک به توسعه قلمرو خود پرداخت. نخست در بغداد، دختر خویش را به خلیفه المقتدی تزویج کرد «480 ق / 1087 م». سال بعد به دعوت فقیهان ماوراءالنهر رهسپار خراسان شد و از آن جا با گروهی از سپاهیان زبده خویش به سمرقند تاخت «481 ق / 1088 م»، و شهر را با عراده و منجنیق محاصره کرد.
سرانجام احمد خان، فرمانروای آن جا را تنبیه و او را به رعایت احوال رعیت الزام کرد. پس از آن به توسعه قلمرو خویش پرداخت و انطاکیه و دمشق و حلب را به تصرف درآورد و آن کرانهها را بین امیران سپاه بخش کرد.
سپردن تدبیر امور را به دست با کفایت نظام الملک وزیر
سلطان بیشتر اوقات خود را به لهو و شکار میگذراند و تدبیر امور را به دست وزیر با کفایت خویش، خواجه نظام الملک سپرده بود. با این حال برای آگاهی از احوال رعایا، غالباً در اکناف مملکت به مسافرت اشتغال داشت و به آبادانی بلاد و امنیت راهها توجهی خاص داشت. در اکثر جادهها، پلها و رباطها بنا کرد و خلیفه لقب «یمین امیر المؤمنین و قسیم امیر المؤمنین» بدو داد.
درباره دادگری و انصاف و دینداری ملکشاه، راوندی مینویسد: «دادگری و سیاست سلطان ملکشاه به اندازهای بود که در روزگار او هیچ ستمدیده و دادخواهی نبود و اگر ستمدیدهای میآمد او را دربان و پرده داری نبود، ستمدیده با پادشاه به روشنی سخن میگفت و داد میخواست.
تقویم جلالی نیز به الزام یا تشویق او به وجود آمد. به شعر و ادب علاقه داشت و در نوشتههای شخصی هم گه گاه ابیات و اشعار فارسی نقل میکرد. غالباً در اصفهان و گه گاه در نیشابور به سر میبرد. در نگهداشت شعرا خیلی بیش از پادشاه قبل از خود – الب ارسلان و طغرل – اهتمام کرد. معزی، مداح و شاعر معروف دربار او تخلص خود را از یکی از القاب او، معزالدین ، گرفت.
بخش ملکشاه از نظام الملک وزیر
در اواخر سلطنت از قدرت و سلطه نظام الملک ملال خاطر یافت. گویند ترکان خاتون، دختر ابوالمظفر عمادالدوله ابراهیم طمغاج بن نصر که همسر ملکشاه بود، بر سلطان نفوذ فراوان داشت. وزارت ترکان خاتون با مرزبان بن خسرو فیروز تاج الملک ابوالغنائم بود و این بانو میکوشید وی را به جای نظام الملک به وزارت سلطان بنشاند.
به همین انگیزه به بدگویی از خواجه نظام الملک میپرداخت و در این کار به اندازهای پافشاری نمود که رأی سلطان را نسبت به خواجه برگرداند. انگیزه اصلی این دشمنی ترکان خاتون آن بود که کودک خود را به جانشینی ملکشاه برگزیدند، ولی خواجه، برکیارق، پسر زبیده خاتون، دختر امیر یاقوتی را که فرزند ارشد سلطان بود، برای این جایگاه سزاوارتر و شایستهتر میدانست. عاقبت ملکشاه جایگاه نظام الملک را به تاج الملک واگذار کرد و وزیران زیردست او را نیز از مناصبشان بیکار نمود. چنان که جایگاه شرف الملک ابوسعد مستوفی را به مجدالملک ابوالفضل قمی و جایگاه کمال الدین ابوالرضا عارفی را به سدید الملک ابوالمعالی داد.
مرگ خواجه نظام الملک وزیر
سلطان ملکشاه در «485 ق / 1092 م» رهسپار بغداد شد و خواجه نظام الملک به دنبال او شتافت. از این رو وقتی خواجه در راه اصفهان به بغداد، در حدود سهنه «صحنه» و به قولی در بروجرد رسید، ابوطاهر، یکی از فداییان اسماعیلی ظاهراً، به تحریک تاج الملک قمی، خواجه را به ضرب خنجر از پای درآورد «رمضان 485 ق / اکتبر 1092 م». خواجه در زمان مرگ هفتاد و هفت سال سن داشت، و البته ملکشاه نیز از مرگ خواجه و فقدان او اظهار تأثر نکرد.
خود سلطان نیز چند هفته پس از مرگ خواجه، در پایان یک شکار بیمار شد و چشم از جهان فرو بست «رمضان / شوال 485 ق / اکتبر / نوامبر 1092 م». پس از ملکشاه، پسرش برکیارق، بعد از درگیریهای خانوداگی با حمایت و تدبیر پسران خواجه نظام الملک بر تخت امارت سلجوقیان نشست.
برکیارق سلجوقی « 498-485 ق / ژانویه 1105- 1092 م»
با مرگ ملکشاه، برکیارق میباید به جانشینی پدر بر تخت سلطنت سلجوقیان بنشیند، اما، ترکان خاتون یکی از همسران ملکشاه که بر او نفوذ فراوانی داشت، کوشش فراوانی مبذول داشت تا با دسیسه چینی و حتی جنگ با برکیارق، فرزند خود را بر تخت امارت بنشاند. این کشمکش که از زمان حیات ملکشاه آغاز شد، نتایج ناگواری به همراه آورد، از جمله منجر به برکناری خواجه نظام الملک و نهایتاً مرگ او شد.
برکیارق هنگام مرگ پدر در اصفهان بود. از سوی دیگر، ترکان خاتون در بغداد از خلیفه خواست تا خطبه به نام فرزند او بخواند. اما چون محمود فرزند ترکان خاتون، خردسال بود، خلیفه از پذیرفتن آن خودداری میکرد. عاقبت این زن با فریفتن اطرافیان خلیفه و بخشیدن زر و سیم فراوان به درباریان المتقی، و با برانگیختن ابوجعفر، پسر خلیفه، خطبه به نام پسر خود محمود گرفت.
پس از آن، ترکان خاتون، یکی از امیران خود را به نام کربوغاز، به اصفهان فرستاد تا به هر وسیلهای که شده، برکیارق را دستگیر و وسایل آمدن محمود را به اصفهان فراهم نماید. اما غلامان نظامی که منسوب به خواجه نظام الملک بودند، چون از این قصد آگاه شدند، به کمک و یاری برکیارق برخاستند و او را به ری برده بر تخت نشاندند. همچنین بیست هزار سپاه به برکیارق پیوستند. در این میان، ترکان خاتون به همراه پسرش به اصفهان آمد و فرزند خود محمود را بر تخت نشاند. چون برکیارق با بیست هزار سپاهی برای فتح اصفهان شتافت، مجدالملک قمی و تاج الملک ابوالغنائم که از پیشکاران ترکان خاتون بودند، با پرداخت مبلغ پانصد هزار دینار به برکیارق، او را از فتح اصفهان منصرف ساختند. برکیارق پس از آن به همدان رفت.
دسیسه های ترکان خاتون علیه برکیارق
ترکان خاتون پس از آن، ملک اسماعیل، دایی برکیارق را با نوید این که او را به همسری خویش خواهد پذیرفت، فریفته، به جنگ برکیارق فرستاد. در آغاز 486 ق / فوریه 1093 م، دو سپاه در نزدیکی کرجِ همدان با یکدیگر رو به رو شدند. جنگ سختی درگرفت و ملک اسماعیل شکست خورد و در ماه رجب 486 ق / آگوست 1093 م به دستور برکیارق کشته شد.
در همین ایام، مدعی دیگر تاج و تخت، تَتُش، عموی برکیارق بود که علیه وی برخاسته بود. از این رو برکیارق با شمار کمی سپاه به اصفهان رفت، اما در آن جا دستگیر و زندانی گردید و قرار بود که بر چشمان او میل کشیده، کورش سازند. از قضا، در همین زمان، محمود برادر ناتنی او در اصفهان به بیماری آبله دچار شد و به زودی درگذشت.
از این رو، امیران، برکیارق را از زندان آزاد و او را به تخت نشاندند «487 ق / 1094 م». برکیارق نیز بعدها طی یک زد و خورد نزدیک ری، تتش را مغلوب و مقتول کرد «صفر 488 ق / فوریه 1095 م».
پسران خواجه در خدمت برکیارق
برکیارق سلطنت خود را مدیون حمایت و تدبیر پسران خواجه نظام الملک بود، اما چون نتوانست با آنها سازگاری کند، آنها را از خود برنجاند. مؤید الملک پسر خواجه که از برکیارق رنجیده خاطر بود، به گنجه نزد محمد، پسر دیگر ملکشاه رفت و او را به مخالفت وی برانیگخت.بین دو برادر در طی سه سال، پنج جنگ روی داد، اما عاقبت کار به صلح و سازش کشید. در این صلح «496 ق / اکتبر 1012 م» مقرر شد که آذربایجان و اران و ارمنستان از آن محمد باشد و عراق و اصفهان و جبال تحت فرمان برکیارق و بدین گونه قلمرو سلاجقه تجزیه شد. معهذا سلطنت برکیارق چندان طولانی نشد.
در اواخر کار، در حالی که از عمرش به زحمت بیست و هفت سال میگذشت و بیش از دوازده سال سلطنت نکرده بود، در راه بغداد به شدت بیمار شد. برکیارق از جوانی به بیماری سل مبتلا بود و در این هنگام شدت بیماری او را در بین راه به توقف در بروجرد وادار کرد. همان جا هم پس از چهل روز توقف در ربیع الثانی 498 ق / ژانویه 1105 م وفات یافت. پسر چهار سالهاش را که ملکشاه بن برکیارق نام داشت بزرگان به امارت برداشتند، اما عمویش محمد بن ملکشاه او را بر کنار و قلمرو برکیارق را به متصرفات خود ملحق کرد.
محمد بن ملکشاه سلجوقی «511 – 498 ق / آوریل1118 -1105 م»
با مرگ برکیارق، امارت کودک چهار سالهاش دیری نپایید و عموی او، محمد بن ملکشاه که پس از سه سال نبرد با برکیارق، طی توافقی، امارت آذربایجان، اران و ارمنستان را داشت، قلمرو برادر را ضمیمه متصرفات خویش ساخت و خود را سلطان محمد خواند.
لقب او «غیاث الدنیا و الدین ابو شجاع محمد بن ملکشاه قسیم امیر المؤمنین» بود. سلطان محمد در هجدهم شعبان 474 ق / 21 ژانویه 1082 م دیده به جهان گشود و به هنگام مرگ برادر 24 ساله بود.
در آغاز پادشاهی خویش برای از میان برداشتن دو تن از غلامان برکیارق – صدقه و ایّاز – رهسپار بغداد شد و در جنگی که روی داد صدقه را در میدان جنگ به قتل رساند و ایاز را اسیر و سیاست کرد.
سپس برادر دیگر خود را به نام احمد سنجر که با او از یک مادر بود، از جانب خویش حکومت خراسان داد و در واقع حکومت احمد یازده ساله را که از سال 490 ق / 1097 م امارت خراسان داشت، تأیید و تثبیت نمود.
فتنه اسماعیلیه در عهد محمد بن ملکشاه
از جمله حوادث مهم دوران محمد بن ملکشاه، فتنه اسماعیلی شاهدژ اصفهان بود. هنگامی که برکیارق و محمد در کشمکش و جنگ بودند، اسماعیلیان از فرصت سود جسته، با فرستادن داعیان و مبلغان به شهرهای گوناگون، دعوت خود را آشکار میساختند؛ کار آنها به زودی بالا گرفت و گروه زیادی از مردمان به آیین اسماعیلیه گرویدند.
در اصفهان ادیبی به نام عبدالملک عطاش، نخست خود را شیعه دوازده امامی شناساند، اما چندی بعد، باورهای شیعه هفت امامی و باطنیه را آشکار نمود.
علمای اصفهان بر وی شوریدند. عبدالملک از شهر گریخته به ری رفت و به حسن صباح که کیش اسماعیلی داشت، پیوست.
فتنه شاهدژ
از زمان سلطان ملکشاه، به منظور نگهداری گنجینهها و خزانه شاهی، نزدیک اصفهان دژی استوار بنا نهادند که به قلعه دژ و بعدها به شاهدژ مشهور شد. در این دژ گروهی از دختران سرای پادشاهی و بستگان پادشاه میزیستند. احمد بن عبدالملک عطاش به عنوان آموزگار کودکان، به آن دژ رفت و آمد داشت و هر بار که از اصفهان میآمد برای ساکنان دژ، جامههای گرانبها میخرید. نگهبانان دژ از دیلمیان بودند که عبدالملک، به تدریج با آنها بنا دوستی نهاد و اندک اندک، نگهبانان را با اصول و فروع کیش اسماعیلی آشنا و علاقمند ساخت.
چندی نگذشت که آن گروه به کیش اسماعیلی گرویدند و عبدالملک را به فرمانروایی دژ برگزیدند. پس از آن در نزدیکی دژ، در جایی به نام دشت گور، مردم را به کیش اسماعیلی دعوت میکردند و هر شب گروهی از اهالی اصفهان به آن دشت آمده به سخنان داعیان گوش میسپردند.
رفته رفته، سی هزار تن از اهالی اصفهان به مذهب اسماعیلی پیوستند توسط مورخان ثبت شده است.
در مورد اسماعیلیه ، اکثر مورخان با دیدی منفی قضاوت کرده اند. شاید یکی از این دلایل آن باشد که آنها نظم حاکم بر جامعه ی آن روز خود را نپذیرفته بودند. البته قضاوتها یی که در مورد این فرقه شده است خالی از یک سویه نگری و خرافات نیست. چرا که این فرقه یک فرقه ی مخفی بودند و اطلاعات دقیقی از آنها در اختیار مورخان نبوده است. البته باید به خاطر داشت که خیلی از کتابهای آنها در حمله هلاکو به ایران از بین رفت.
کوشش ملکشاه در باز پس گیری شاهدژ
در هر حال، احمد بن عبدالملک عطاش در دژ شاهی اسلحه و مهمات و آذوقه فراوان گرد آورده بود تا در موقع لزوم بتواند در برابر سپاهیان سلجوق پایداری کند. سلطان پس از سیاست کردن صدقه و ایاز به اصفهان آمد و شاهدژ را در محاصره خود درآورد. اما این محاصره طولانی شد و چند سال به درازا کشید.
از جمله طولانی شدن این محاصره، همدستی وزیر شاه، سعدالملک آبی با عطاش بود که با وجود انذار بزرگان دین، سلطان از قبول این ادعا خودداری میکرد، تا آن که سعدالملک به فکر از میان بردن سلطان افتاد، اما پیش از اقدام، توطئهاش فاش و توسط سلطان به قتل رسید.
چند روز بعد هم، شاهدژ سقوط کرد و عبدالملک عطاش به اسارت سلطان افتاد. عبدالملک را دست بسته بر اشتری نشاندند و به اصفهان برده در کوچه و بازار گرداندند و انبوه جمعیت از زن و مرد و کودک او را سنگباران کردند. هفت شبانه روز به دیوار آویخته بود و تیر بارانش میکردند تا آن که به دستور شاه جسدش را پایین آورده و سوزاندند.
محمد بن ملکشاه پس از فرو نشاندن فتنه عطاش، به محاصره الموت پرداخت، اما نتیجهای از آن به دست نیاورد «503 ق / 1109 م».
در اواخر عمر نیز لشکر به شام برد و با صلیبیهای آن دیار به جنگ پرداخت، اما شکست خورده به اصفهان بازگشت «509 ق / 1115 م».
دو سال پس از این لشکرکشی در سن 37 سالگی در ذی الحجه 511 ق / آوریل 1118 م دیده از جهان فرو بست. مورخان سلطان محمد بن ملکشاه را فرمانروایی شجاع و عادل و مدبر دانستهاند. ابن خلکان او را – رجل ملوک سلاجقه – مرد پادشاهان سلجوقی نامیده است. پس از مرگ وی، سلطنت سلاجقه به برادرش سلطان سنجر رسید.
سنجر سلجوقی « 552- 511 ق / 1157-1118 م»
سنجر پسر ملکشاه، ملقب به السلطان الاعظم معز الدنیا و الدین ابو الحارث سنجر بن ملکشاه برهان امیر المؤمنین، بنا به گفته ابن فلکان در شهر سنجار، در نواحی موصل، در رجب 479 ق / اکتبر 1086 م چشم به جهان گشود. وی به هنگام وفات پدر «485 ق / 1092 م» هفت ساله و به قولی شش ساله بود، که به امارت خراسان فرستاده شد. بعدها به هنگام فرمانروایی برادرش – محمد – امارت او بر خراسان تأیید و تثبیت شد «490 ق / 1096 م».
سنجر پس از وفات برادرش محمد بن ملکشاه، در خراسان داعیه استقلال یافت و خود را به القاب پدرش، ملکشاه، معزالدنیا و الدین خواند. برادر زادهاش محمود بن محمد را که مایل به پذیرش استقلال او نبود، در نزدیک ساوه مغلوب کرد «513 ق / 1119 م»، اما او را بخشود و ولایت عراق را که قلمرو محمد بن ملکشاه بود به او واگذاشت و حتی ولیعهدی خویش را نیز بدو داد.
فتح غزنه توسط سلطان سنجر
سنجر، در آغاز فرمانروایی، قصد تصرف غزنین را کرد که تا زمان وی، هیچ یک از پادشاهان سلجوقی به آن سامان لشکر نبرده بودند. وی پس از گرفتن غزنه، فرمانروایی آن دیار را به بهرامشاه غزنوی واگذار کرد. سپس برای دفع شورش احمد خان، فرمانروای ماوراء النهر، لشکر به آن نواحی کشید و شهر سمرقند را برای چهار ماه محاصره کرد.
سرانجام دژ آن شهر را گشود و احمد خان را دستگیر و قسمتهایی از آن نواحی را که در دوران پادشاهی پدرش، جزو سرزمینهای ایران بود، باز پس گرفت «524 ق / 1130 م». همچنین سیستان و خوارزم را نیز متصرف شد و ملک تاج الدین امیر ابوالفضل را به فرمانروایی سیستان، و اتسز پسر نوشتکین را امارت غرجستان داد.
در 526 ق / 1132 م، مسعود پسر محمود بن محمد، برادر زاده خود را سودای جنگ با سنجر داشت، در عراق و باختر ایران بنای سرکشی و شورش گذاشته بود، با 160 هزار سپاه و مرد جنگاور به پیکار او شتافت. دو لشکر در دینور با یکدیگر رو به رو شدند و پس از نبردی خونین که چهل هزار کشته بر جای گذاشت، مسعود شکست خورد و این فتنه نیز فرو نشست.
فرونشاندن نا آرامی های ماوراء النهر
سنجر، مسعود را به خاطر خویشاوندی بخشود و از آن زمان، وی در خدمت عموی خویش سنجر بود و پادشاهی عراق عجم و آذربایجان را به او و فرمانروایی عراق عرب را به برادر مسعود طغرل – واگذار کرد و خود به خراسان بازگشت. در 535 ق / 1140 م، احمد خان، حاکم ماوراء النهر که از جانب سلطان سنجر حکومت سمرقند را داشت، بنای سرکشی و شورش گذاشت.
سنجر برای گوشمالی او رهسپار سمرقند شد و پس از 6 ماه محاصره، شهر را گشود. احمد خان که در آن ایام بیمار بود، بر روی تخت روان به خدمت سلطان آورده شد. سنجر او را از امارت خلع و پسرش نصر خان را به جای پدر نشاند. سلطان سنجر پس از این واقعه به مرو رفت. سال بعد «536 ق / 1141 م»، به سلطان خبر رسید که ترکان قرلق، گورخان قراختایی را به جنگ ا او تحریک کردهاند، بنابراین بار دیگر عازم ماوراء النهر شد.
جنگ سلطان سنجر با گورخان قراختایی
گورخان با یکصد هزار تن از سپاهیان قراختایی و چهل هزار تن از ترکان قُرلَق در نزدیکی سمرقند اردو زد و سلطان سنجر نیز در برابر وی صف آرایی نمود. جنگ خونینی درگرفت و علی رغم رشادتها و دلاوریهای ملک تاج الدین ابوالفضل، والی سیستان، سلطان سنجر شکست خورد و از قطران به خراسان گریخت. چندی پس از این واقعه، اتسز خوارزمشاه بر سلطان شورش کرد و خراسان و نیشابور را به باد غارت و چپاول داد. سلطان سنجر بارها با او جنگید و هر بار نیز او را شکست داد.
جنگ سلطان سنجر با علاء الدین حسین بن غوری
در سال 544 ق / 1149 م، پس از آن که بهرامشاه غزنوی، سر بریده سیف الدین سوری را با پیشکشهای فراوان به نزد سلطان سنجر فرستاد، برادرش علاء الدین حسین بن غوری که لقب جهانسوز داشت، به خونخواهی برادر، آهنگ پیکار با سلطان کرد. سلطان از مرو رهسپار هرات شد و در اوبه، در برابر دشمن صف آرایی نمود.
در جنگی که بین دو سپاه روی داد، سلطان سنجر پیروز و علاء الدین حسین دستگیر و اسیر شد. اما پس از چندی بار دیگر او را به غور فرستاد. در اواخر عمر با (فتنه غز) مواجه شد و در جنگی که با آنها کرد مغلوب و به همراه زوجه خود، ترکان خاتون به اسارت افتاد «548 ق / 1153 م». خراسان به دست غز، عرصه قتل و غارت شد و سنجر سه سال در اسارت آنها باقی بود، بالاخره، پس از رهایی از دست ترکان به مرو بازگشت و دوباره به سلطنت نشست.
ما برای دفع غُز، مهلت نیافت و چندی بعد بر اثر اندوه، وفات یافت «ربیع الاول 552 ق / آوریل 1157 م». سنجر، فرمانروایی کامکار بود. با آن که ثروت بسیار داشت، لباس ساده بر تن میکرد، اما در مال بخشی و عشرت جویی افراط داشت. علاقه به شعر و ادب، دربار او را در مرو یادآور دربار محمود غزنوی در غزنه میکرد. در بین شاعران دربارش؛ معزی، انوری، عبدالواسع جبلی و ادیب صابر در شعر فارسی، خوش درخشیدند و نام و آوازه او را جاودان ساختند.
مرگ سلطان سنجر و خروج خراسان از دست سلاجقه
خراسان بعد از سنجر، به اندک مدتی از دست سلجوقیان خارج شد و اولاد سلطان محمد، که سلاجقه عراق خوانده میشدند، هرگز موفق به استرداد آن از دست مدعیان نشدند.
با مرگ سنجر، سلطنت سلجوقیان به قول مؤلف تاریخ گزیده دیگر «رنگ و بویی نماند» و دستخوش منازعات امرای سنجر، و میدان رقابت شاه مازندران، امیران غور و خوارزمشاه شد و سرانجام به دست خوارزمشاهیان افتاد.
جنگ سنجر سلجوقی با غزان «548 ق / 1153 م»
در دوران فرمانروایی سلطان سنجر، حدود چهل هزار خانوار ترکمانان غز، درختلان، چغانیان و کرانههای بلخ و قهندز به سر میبردند و این محدوده چراگاه چهارپایان آنان بود. ترکان غز در برابر این زیست و چراگاه، پیمان داده بودند که سالانه بیست و چهار هزار رأس گوسفند به آشپزخانه سلطان بفرستند.
برای آوردن این گوسفندان، خوان سالار سلطان، شخصی را به نزد ترکمانان میفرستاد. در یکی از این مأموریتها، یکی از کارگزاران سلطان درباره گزینش گوسفندان فربه با غزان بنای درشتی گذاشت. امیران غز این رفتار را بردباری نکردند و کارگزار را کشتند. خوان سالار که از این واقعه آگاه شد، از ترس خشم سلطان، در این باره گفتگویی به میان نیاورد و خود گوسفند میخرید و به آشپزخانه میفرستاد.
تا آن که امیر تاج ممتاج، والی بلخ، به مرو نزد سلطان آمد و خوان سالار آن چه را که درباره غزان و خودداریشان از دادن گوسفند و قتل کارگزار میدانست به وی گفت. ممتاج هنگامی که به خدمت سلطان رسید، پیشنهاد کرد که وی را به عنوان شحنگی غزان به آن دیار روانه سازد تا سالی سی هزار گوسفند از غزان گرفته به آشپزخانه سلطان پیشکش کند.
پادشاه این پیشنهاد را پذیرفت و امیر ممتاج به همراه فرزندش ملک المشرق رهسپار قرارگاه خویش در بلخ که نزدیک ختلان بود، شد و کسی را برای آگاهی از کشته شدن فرستاده خوانسالار نزد غزان روانه کرد. ولی ترکمانان فرستاده او را با اهانت تمام باز گرداندند.
این خشونت بر ممتاج گران آمد و به جنگ غزان رفت، اما در کارزار، شکست خورد و خود و پسرش هر دو کشته شدند. چون خبر این واقعه به دربار رسید، امیران و بزرگان سلجوق سخت به خشم آمده، سلطان را وادار کردند تا خوئد رهسپار نبرد و تنبیه غزان گردد.
برخورد سنجر با غزان
سنجر با سپاهی گران راهی ماوراء النهر شد، اما در بین راه به خاطر مصائب و دشواریهای فراوان، بسیاری از سربازان وی هلاک شدند. هنگامی که خبر رهسپاری سلطان به غزان رسید، اندیشناک شد، نماینده ای نزد سلطان فرستادند و پیام دادند که «ما بندگان پیوسته فرمانبردار بوده و بر حکم فرمان رفتهایم.
چون ممتاج آهنگ خانه ما کرد برای نیاز و آرامش کودکان و زنان خود کوشیدیم تا او و پسرش کشته شدند. اینک سه هزار دینار و هزار غلام ترک میدهیم تا پادشاه از سر گناه ما درگذرد.
سنجر در ابتدا حاضر به پذیرفتن پیشنهاد شد، اما امیران او را گفتند که «با کشته شدن ممتاج، ترکمانان بر جرأت و گستاخی خود میافزایند و بیشتر از این گستاخی مینمایند و شاه را وادار به حرکت کردند. ;. در این هنگام آن تیره ناله و زار بسیار کرده گفتند که اگر سلطان از گناه ما بندگان درگذرد از هر خانه یک من نقره با آن چه که پیش از این پذیرفته بودیم، خواهیم داد.
جنگ با غزان
پادشاه خواست دست از پیکار با غزان بکشد و به دیار خود برگردد، ولی امیران پافشاری کرده، او را به جنگ واداشتند. اما بخشی از سپاه سنجر که از فرمانده خود مویه آی به، ناراضی بودند، دست از جنگ کشیدند. از این رو، سلطان سنجر که با پافشاری بزرگان سلجوق به جنگی ناخواسته کشیده شده بود، بدون سپاه ماند و از غزان شکست سختی خورده، خود و زوجهاش به دست غزان اسیر شدند.
غزان سنجر را به مرو بردند و آن شهر را که پر از گنجینههای زر و سیم و خزانه شاهی بود، غارت کردند و مردم را زیر شکنجه و آزار قرار میدادند تا مخفیگاه مال خود را فاش کنند. در اندک زمانی از مرو جز تل خاکستری باقی نماند. سپس به نیشابور رفته و آن جا را نیز غارت و چپاول کردند و مسجد جامع منیعی و مسجد مطرز را ویران ساختند و به آتش کشیدند و عده زیادی از مردمان و اهل علم و ادب شهر را به قتل آوردند. طولی نکشید که سراسر خراسان عرصه تاخت و تاز این قوم وحشی شد و به جز هرات که برج و بارویی استوار داشت، دیگر نواحی خراسان به مدت افزون بر سه سال عرصه غارت این قوم بود.
مرگ سلطان سنجر
ترکان خاتون همسر سلطان سنجر در اسارت و در سال 551 ق / 1156 م درگذشت. سلطان پس از وفات همسرش به کمک احمد ممتاج و موید آی به و با فریفتن و رشوه دادن به نگهبانان، توانست خود را از اسارت آزاد سازد و به مرو رود. اما چون تمامی سرزمینهای خود را ویران دید، دچار غم و اندوهی سخت شد و به بستر بیماری افتاد تا آن که در ربیع الاول 552 ق / آوریل 1157 م، چشم از جهان فرو بست.
محمود بن ملکشاه سلجوقی « 525- 511 ق / 1131-1118 م»
محمود نواده ملکشاه و ملقب به سلطان مغیث الدین نیا محمود بن محمد بن ملکشاه یمین امیرالمؤمنین، پس از مرگ پدرش سلطان محمد در 511 ق / 1118 م، بر تخت نشست. چون هشت ماهی از امارت او گذشت، علیه عمویش؛ سلطان سنجر برخاست، اما در نبرد شکست خورد و با اظهار ندامت و پشیمانی، سلطان سنجر دوباره او را به امارت عراق فرستاد. محمود علاوه بر عراق، ولایات آذربایجان، دیار بکر، بغداد، فارس، گرجستان، و ارمنستان را نیز جزو قلمرو وی بوده است. مه ملک خاتون دختر خود را به ازدواج وی درآورد. چون مه ملک خاتون در هفده سالگی درگذشت، دختر دیگر خود را به او داد. محمود در 520 ق / 1126 م، با مسترشد – خلیفه عباسی – ناسازگار شد و به بغداد لشکر کشید و شهر را در محاصره خود گرفت و خلیفه را ناچار به سازش کرد. مرگ محمود در یازدهم شوال سال 525 ق / 6 سپتامبر 1131 م« روی داد. وی دلبستگی زیاد به شکار داشت و در 27 سالگی چشم از جهان فرو بست. محمود در بستر بیماری، پسر خود داود را به جانشینی برگزید.
طغرل بن محمد بن ملکشاه سلجوقی «525 – 529 ق / 1131 – 1134 م»
طغرل نواده ملکشاه ملقب به «سلطان رکن الدنیا و الدین ابوطالب طغرل بن محمد بن ملکشاه یمین امیر المؤمنین» در ماه محرم سال 503 ق / آگوست 1109 م« چشم به جهان گشود.
طغرل به هنگام مرگ سلطان محمود بن ملکشاه، در دربار سلطان سنجر به سر میبرد و سلطان سنجر بر خلاف سفارش محمود که به هنگام مرگ، فرزند خود داود را به جانشینی برگزیده بود، مسعود را به پادشاهی عراق و سرزمینهای مجاور فرستاد.
طغرل چون برای گرفتن کرانههای قلمرو پدر به عراق آمد، ناگزیر به جنگ با برادرش مسعود شد. در نبردهایی که بین قوای دو برادر روی میداد، گاهی پیروزی با مسعود و برخی مواقع با طغرل بود.
این جنگها بین سالهای 527 – 8 ق / 1133 – 34 م» دوام یافت تا آن که سرانجام طغرل بر برادر چیره شد. مدت فرمانروایی طغرل سه سال و دو ماه بود و وی در محرم سال 529 ق / نوامبر 1134 م، در شهر همدان چشم از جهان فرو بست.
مسعود بن محمد بن ملکشاه سلجوقی « 547-529 ق / 1152 -1134 م»
سلطان مسعود بن محمد ملقب به «سلطان غیاث الدنیا و الدین ابوالفتح مسعود بن محمد بن ملکشاه قسیم امیر المؤمنین»، هنگامی که سلطان طغرل در سرای علاءالدوله همدان درگذشت، در بغداد بود.
امیران سلجوق فرستادهای نزد مسعود گسیل داشته وی را به همدان خواندند. از سوی دیگر محمد بن محمود را که با اتابک قراسنقر در تبریز به سر میبرد، نیز از مرگ طغرل مطلع ساختند.
مسعود زودتر به همدان رسید و بر امارت تکیه زد و محمد را به جانشینی خود برگزید و گوهر خاتون، دخترش را به ازدواج او درآورد. در همین احوال مسترشد – خلیفه بغداد – به آهنگ عراق و مهستان و خراسان از بغداد رهسپار شد، اما چون با مسعود اختلاف نظر یافت، در حوالی دینور با خلیفه جنگید و او را به اسارت گرفت، خلیفه در طول اسارت در مراغه، عاقبت به دست فدائیان کشته شد.
پسرش راشد هم، چندی بعد در همان اوقات به دست فرقه اسماعیلیه به قتل رسید و مسعود و حتی سلطان سنجر – رئیس خاندان سلجوق – به تبانی قاتلان در این ماجرا متهم شدند.
اقدام مسعود هم در جنگ با اسماعیلیه که برای تسخیر قلعهای در نزدیکی قزوین روی داد، نتیجهای نداشت و این سوءظن عامه را در حق او افزود.
مسعود به مدت هجده سال فرمانروایی کرد، اما هرگز قلمرو او روی صلح و امنیت را به خود ندید. سرانجام در اول ماه رجب 547 ق / دوم اکتبر 1152 م« در بستر بیماری چشم از جهان فرو بست. جسد وی را در همدان در مدرسه سربرزه به خاک سپردند.
ملکشاه بن محمود سلجوقی « 555- 547 ق / 1160- 1152 م»
ملکشاه پسر محمود ملقب به «سلطان مغیث الدین و الدنیا ملکشاه بن محمود یمین امیر المؤمنین»، پس از مرگ عموی خویش مسعود بن محمد، در ماه رجب سال 547 ق / اکتبر 1152 م« بر تخت امارت نشست.
چون این پادشاه به امیران و سران سپاه توجهی نداشت و پیوسته به خوشگذرانی مشغول بود، خاصبک حاجب، به همراه دیگر بزرگان، بر آن شدند تا وی را برکنار سازند. با این اندیشه، خاصبک حاجب، ملکشاه را به سرای خویش مهمان نمود و او را در منزل خود، دستگیر و به زندان افکند. سپس فرستادهای نزد سلطان محمد فرستاد تا از خوزستان بیامد و بر تخت نشست.
سلطان محمد، ملکشاه را در زندان نگه داشت و وی به مدت پانزده روز در آن جا بود. سرانجام شبی با ریسمان خود را از زندان رهایی داد و به خوزستان رفت. چون برادرش محمد درگذشت و سلیمان شاه در همدان بر تخت امارت نشست، از خوزستان به اصفهان آمد و آن شهر را گرفت. اما تنها برای پانزده روز پادشاهی کرد و در ربیع الاول سال 555 ق / مارس 1160 م چشم از جهان فرو بست.
محمد بن محمود سلجوقی « 554- 548 ق / 1159 – 1153 م»
سلطان محمد بن محمود ملقب به «سلطان غیاث الدنیا و الدین ابو شجاع محمد بن محمد بن ملکشاه قسیم امیر المؤمنین» در آغاز محرم 548 هجری / آوریل 1153 م با کمک و یاری برخی از امیران سلجوقی به همدان آمد و بر تخت شاهی نشست.
در این میان که حاجب خاصبک نقش عمدهای در فرمانروایی محمد داشت، اما محمد که بر او اعتمادی نمیکرد، همین که بر تخت نشست، علی رغم پیش کشهای فراوان خاصبک، سلطان دستور داد تا درباریان او را گرفته به قتل برسانند. پس از این عمل، سپاهیان به چپول اموال خاصبک پرداختند.
چون این خبر در آذربایجان به شمس الدین ایلدگز و نصرت الدین آق سنقر، فرزند خاصبک رسید، سلیمان شاه بن محمد بن ملکشاه را به پادشاهی برداشتند و با سپاهی فراوان رهسپار همدان شدند. سلطان محمد که نیروی کافی برای مقابله نداشت، به اصفهان گریخت و سلیمان شاه به امارت نشست.
اما چن از شورش سپاهیان هراس داشت و بر جانش میترسید، با شایعهای که همسرش مبنی بر احتمال یاغی شدن لشکر به او الغاء کرد، شبانه به مازندران گریخت. با فرار او، سربازان به غارت گنجینههای شاهی پرداختند و پریشانی و نابسامانی رو به فزونی گذاشت.
محمد شاه که چندی بعد از خیزش و نافرمانی سپاه سلیمان شاه مطلع شد، فوراً به همدان رفت و با سرکوب شورش، بار دیگر به امارت نشست. پس از آن به تعقیب سلیمان شاه پرداخت و در کنار رود ارس در نبردی سخت او را شکست داده، سلیمان شاه ناچار به موصل گریخت.
محمد شاه پس از این پیروزی به انگیزه آن که مقتضی – خلیفه عباسی – از سلیمان شاه هواداری کرده است، لشکر به بغداد کشید و نزدیک بود که آن جا را بگشاید اما در همان هنگام شورش سپاهیان ملکشاه در خوزستان پراکنده شد و شایعه گردید که قصد تسخیر همدان را دارد.
بنابراین سلطان محمد از بغداد بازگشت. در نزدیکی همدان، ملکشاه آن دیار را ترک گفت و رهسپار خوزستان شد. پس از این رویداد، در سرزمینهای قلمرو سلطان محمد آرامش برقرار گردید. این پادشاه به مدت هفت سال فرمانروایی کرد و در سن سی و دو سالگی در ذی الحجه 554 ق / دسامبر 1159 م درگذشت.
سلیمان شاه بن محمد سلجوقی « 556- 555 ق / 1161-1160 م»
سلیمان شاه نوه ملکشاه ملقب به «سلطان معزالدین و الدنیا ابوالحارث سلیمان بن محمد بن ملکشاه قسیم امیر المؤمنین» در ماه رجب سال 511 ق / نوامبر 1117 م« دیده به جهان گشود.
وی در 555 ق / 1160 م به کمک اتابک ایلدگز در دوازدهم ربیع الاول 23 مارس همان سال رهسپار همدان شد و بر تخت امارت نشست. به الزام اتابک برادر زاده خود ارسلان بن طغرل را که مادرش در حباله اتابک بود ولیعهد خویش کرد.اما چندی بعد به علت شرابخوارگی و بد خویی نسبت به نزدیکان، توسط بزرگان سلجوقی دستگیر و در یکی از کوشکهای پادشاهی زندانی شد و پس از یک ماه او را به دژ علاء الدوله فرستادند. سلیمان شاه در دوازدهم ربیع الاول 556 ق / دوازدهم مارس 1161 م در زندان چشم از جهان فرو بست.
سلطان ارسلان بن طغرل سلجوقی « 571- 556 ق / 1175- 1161 م»
با مرگ سلیمان شاه، ولیعهد او ارسلان بن طغرل به سلطنت رسید و چون حمایت و نظارت اتابک ایلدگز را داشت، در دفع مدعیان خانگی موفق عمل کرد و با مشکل عمدهای رو به رو نشد.
به علاوه در دفع هجوم انجازیان، و هم در مبارزه با اسماعیلیه پیروزیهایی عایدش شد که موجب تحکیم دولت وی گشت.
همچنین لشکر خوارزمشاه را که به تحریک یک والی شورشی به بهانه حمایت او تا حدود قزوین و زنجان پیش آمده بود شکست داد «561 ق / 1166 م».
اما این پیروزیها در واقع از آن اتابک ایلدگز بود، که سلطنت واقعی به او تعلق داشت و ارسلان فقط نام آن را داشت. خبر هجوم مجدد انجاز، مرگ مادر، و وفات ایلدگز پایان عمر او را تیره کرد.
سلطان ارسلان بن طغرل در 571 ق / 1175 م چشم از جهان فرو بست.
طغرل بن ارسلان سلجوقی «590- 571 ق / 1194-1175 م»
طغرل پسر سلطان ارسلان ملقب به «رکن الدنیا و الدین ابو طالب طغرل بن ارسلان قسیم امیر المؤمنین» در 571 ق / 1175 م، پس از مرگ پدر بر تخت شاهی نشست.
قدرت اتابک ایلدگز هم پس از مرگ او به پسرانش محمد جهان پهلوان و عثمان قزل ارسلان رسید و آنها در جلوس طغرل بن ارسلان وی را همچون برادر زاده خویش تحت حمایت گرفتند. طغرل در آغاز پادشاهی با تدبیر و اندیشه اتابک محمد جهان پهلوان ایلدگز بر مشکلات و سختیها فائق آمد و توانست برای مدت یک دهه آسوده خاطر امارت کند،
چه پدران و نیاکان وی، کشوری آباد و پر نعمت و گنجینههای گرانبها و خزانه سرشار برای او بر جای گذاشته بودند. اتابک ایلدگز در ظرف مدت یک ماه، فارس و اصفهان را از بودن سرکشان و شورشیان پاک ساخت و پادشاه انجاز را که به تصرف آذربایجان علاقه داشت، بر جای خود نشاند. حکومت بغداد نیز با بودن اتابک و کاردانی وی به هیچ وجه نتوانست در ناتوان کردن طغرل به روش دیرینه خلفا اقدامی کند و روز به روز پایههای دولت طغرل استواری بیشتری مییافت.
پایان ثبات فرمانروایی طغرل سلجوقی
دوران ثبات فرمانروایی طغرل با مرگ جهان پهلوان به سر آمد و امیران و بزرگان کشور در فرمانبرداری از طغرل و قزل ارسلان مردد شدند. از آن پس تا پایان زندگی قزل ارسلان، طغرل هیچ گاه از وی ایمنی نداشت.
کار این دو بارها به اختلاف و دشمنی کشید تا آن که قزل ارسلان، طغرل را به حبس انداخت و در صدد بر آمد تا سلطنت را به نام خود کند، اما ناگهان در شعبان 587 ق / سپتامبر 1191 م به قتل رسید. ظاهراً قتل قزل ارسلان را به فدائیان اسماعیلیه نسبت دادهاند.
درگیری ها در غرب و شرق قلمرو سلجوقی
جنگ طغرل با خلیفه ناصر الدین
از جمله حوادث دوران فرمانروایی طغرل، جنگ وی با خلیفه ناصر الدین بالله بود. چون خبر پریشانی اوضاع و درگیریهای طغرل با قزل ارسلان به اطلاع خلیفه بغداد رسید، خلیفه در بهار 584 ق / مارس 1188 م، برای قزل ارسلان جامه و خلعت پادشاهی فرستاد و مقرر شد که سپاهیان خلیفه به سوی همدان رهسپار شوند و در کرمانشاه و دینور اردو زنند تا اتابک قزل ارسلان به جلال الدین عبدالله بن یونس، وزیر خلیفه بپیوندد و از آن جا به سوی همدان رفته، سلطان را از میان بردارند.
سپاهیان خلیفه در روز هشتم ربیع الاول 584 ق / هفتم می 1188 م به نزدیکی همدان رسیدند. در نبردی که بین دو سپاه روی داد، طغرل از خود شایستگیهای زیادی نشان داد و با دستگیر ساختن وزیر خلیفه، سپاه بغداد متواری و تسلیم شد. در این پیکار غنایم جنگی بی شمار از زر و سیم و اسلحه به دست سلطان طغرل افتاد.
نظامیهها در عصر سلجوقی
در زمینه مدارس، تقریباً سراسر این عصر به خاطر نظامیههایش ممتاز است. اما نظامیهها، بر خلاف آن چه گه گاه مورخان ادعا کردهاند، به هیچ وجه نخستین مدارس در ایران محسوب نمیشوند و این که برخی مورخان خواجه نظام الملک طوسی را بانی اولین مدارس در عالم اسلامی خواندهاند، البته مسامحه آمیز است. در ایران بیش از عهد سلجوقیان، مدارس مختلفی وجود داشت و حتی شیعه که درآن زمان جزو اقلیت مذهبی بود در اکثر بلاد در قم و کاشان و ری و بیهق و آوه و بلاد دیگر برای خود مدارس خاص داشت. عصر سلجوقی علی رغم دستاوردهای غنی فرهنگی و تمدنی آن، هنوز بازشناسی جامعی توسط محققان و پژوهشگران برای آن دوره پر رونق از تاریخ و هنر و فرهنگ ایرانی به عمل نیامده است و بازتاب انوار پرتلألوء آن در ادوار بعدی شناخته نشده است.
مشربهای مذهبی در عهد سلجوقیان
جامعه ی سلجوقی توسعه و دانش در منطق، حکمت و کلام، لغت، تفسیر و ادبیات عرب در عصر سلجوقی و ایجاد مدارس مذهبی متعدد مدارس نظامیه و درخشیدن بسیاری از مشایخ و کبار علوم دینی در این عصر که مستعد بروز آن بود، از یک سو موجب شکوفایی این علوم گردید و آثاری را از خود باقی گذاشت که برای تاریخ علم خالی از اهمیت نیست.
با این همه، بنای مدارس که موجب اشاعه دانشهای شرعی و مخصوصاً ترویج زبان عربی در بین طبقات نخبه اهل عصر در بلاد ایران و حتی انگیزه ادامه تصنیف کتب به زبان عربی میشد، در عین حال عامل عمدهای در ترویج تعصبات مذهبی و فرقهای در سراسر ایران شد.
با رونقی که بر اثر وجود این مدارس، و نیز مدرسههایی که از جانب سلطان برای حنفیها و از سوی خلیفه برای پیروان بیشتر مذاهب معروف فقهی ایجاد شد، علوم دینی همه جا مورد توجه و علاقه عام واقع شد.
نفوذ علما هم پا به پای رونق علم در پایتخت و در بلاد مختلف قلمرو آل سلجوق، فوق العاده بالا گرفت. چنان که خاندان بعضی علماء در شهرها نفوذی همچون حکام و وزیران پیدا کردند. و ریاست ولایات به دست آنها افتاد.
از جمله در بخارا، آل برهان، شوکت و قدرت فوق العاده به دست آورد.
در اصفهان، آل خجند که ریاست شافعیان شهر با آنها بود، و آل صاعه که ریاست حنفیان شهر را داشتند، قدرت و نفوذ بسیار حاصل کردند و بست و گشودن کارها اغلب به دست آنها بود.
سادات ترمذ، سادات بیهق، سادات ری و قم، خاندانهای بزرگی بودند که به غیر از مقام علمی، ریاست دنیوی هم داشتند و عظمت مقام دنیوی آنها، طلاب جوان را همه جا به سعی در کسب علم و روی آوردن به مدارس جلب و تشویق میکرد.
محیط مذهبی عهد سلجوقی
محیط مذهبی عصر، محیط مشاجرات و تعصبات بود. تعدد مدارس و کثرت روز افزون طالبان این مدارس هم استمرار این مشاجرات و تعصبات را در بین عامه تشدید میکرد.
قسمتی از این تعصبات بر ضد فرق مختلف شیعه بود که مخصوصاً به سبب وحدت منشأ با اسماعیلیه از سوی متعصبان اهل سنت مورد تهقت و سوء ظن بیشتر واقع بودند، به علاوه بروز کشمکش در بین فرق مختلف اهل سنت نیز وجود داشت. تنازع فرقههای مذهبی، در این عصر، جامعه اسلامی ایران را همچنان مثل دوران غزنویان و آل بویه د حال تفرقه و تشتت نگه داشت. کرامیه در قلمرو غوریان، معتزله در قلمرو خوارزمشاهیان در این ایام همچنان فعال بودند.
مذاهب اهل تشبیه در نواحی جبال، مذاهب جبریه در ماوراء النهر، هنوز بیش و کم رایج بود و در سیستان تا پایان عهد، هنوز بقایایی از خوارج دیده میشد.
پیروان این مذاهب حتی اگر در فروع با یکدیگر اختلاف نداشتند، در اصول عقاید دائم یکدیگر را تحطئه و تکفیر میکردند و بدین ترتیب، امکان مسالمت جویی اجتماعی را از مردمان سلب نمودند.
چیزی که در حمله ی مغول، نیل به هر گونه توافق و وحدت را بین آنها برای مقابله با مهاجمان، غیر ممکن ساخت. حتی استمرار این اختلافات در قسمت عمدهای از قلمرو سلجوقیان، منجر به توفیق فرقه اسماعیلیه شد که در ایجاد یک قدرت پایدار در نواحی مختلف ایران، نقشی مخرب، ویرانگر و ارتجاعی ایفا کردند.
مناسبات اجتماعی عصر سلجوقی
به هر حال علی رغم تخطئه و احیاناً تکفیر صاحبان عقاید علیه یکدیگر و اشاعه سوء ظن و تهمتهای نادرست که امکان حصول هر گونه همزیستی و سازگاری صلح آمیز را در جامعه اسلامی عصر تحقق ناپذیر میساخت، نقش مناسبات اجتماعی و طبقاتی موجود نیز غیر قابل انکار است.
این مناسبات هنوز به درستی شناخته نشده و تحقیقاتی فراگیر و پر دامنه نیز از آن به عمل نیامده است. قسمت عمده «اسنادی» که امکان نوعی شناخت از واقعیتهای اجتماعی ایران عهد سلجوقی را فراهم میکند، بیشتر از نوشتههای مورخین و نیز عالمان دینی و مذهبی است که خود آنها از واقعیتهایی که با آن در تماس بودهاند، از نقطه نظر خصوصیتهای طبقاتی و ایدئولوژیکی و عقیدتی خود، توصیف کردهاند.
بنابراین برای آشنایی با اوضاع و احوال آن دوران بررسی نوشته هایی که از این راویان بر جای مانده، اهمیت و جایگاه ویژه خود را داراست. شکی نیست که بروز اختلافهای مذهبی و مسلکی، دامنه آن نیز به محدوده حکومتی و اجازه برخورداری از حقوق اجتماعی یا محرومیت از آن بیتأثیر نبوده است.
چنان که خواجه نظام الملک وزیر، با تعصب ویژهاش، حضور بسیاری از طرفداران و پیروان دیگر عقاید را در نظام حکومتی بر نمیتافت و از آن به جد و با وسواسی خاص جلوگیری میکرد. نظام اقطاع و اجاره دادن املاک خالصه سلطانی به امیران و بزرگان درباری که خود از مواهب دوستی بود، به ویژه پس از مرگ خواجه و وسعت یافتن نظام دیوانی، موجبات نارضایتی هر چه بیشتر مردمان و روستاییان را فراهم ساخت.
بدین گونه عصر رنسانس تمدن اسلامی ایران از آفات آن چه آن را به یک عصر کلاسیک تبدیل میکرد، بی گزند نماند.
مقابله ی طرفداران فرقه های مختلف در عصر سلجوقی
هرچند توسعه آیین تصوف، بنای خانقاهها و تداول رسم سماع و طریقه اهل ملامت، روحیه تسامح را نیز در بعضی موارد در بین عامه ترویج کرد، باز اختلافات فرقهای و مذهبی در طی این دوران، بارها منجر به درگیری طرفداران مشربهای مختلف شد و بارها در بغداد و ری و شهرهای دیگر متعصبان فرقهها را به سوزاندن و ویران کردن محلات یکدیگر و حتی به مجروح کردن و کشتن طرفداران مذاهب مخالف واداشت. استمرار تعصبات داخلی در قلمرو خلافت و مخصوصاً در ایران و میانرودان «بین النهرین» از اسباب عمدهای بود که مسلمانان را در این نواحی از سعی در دفع تهاجمات صلیبیها و بعدها، مقابله با مغول در ماوراء النهر و خراسان و عراق مانع آمد. در واقع شکل گیری مناسبات اجتماعی میان مردمان بر مبنای عقاید مذهبی و مسلکها و مشربهای عقیدتی، آن هم به صورتی که خود و عقیده خود را حق مطلق و دیگران و عقاید آنها را باطل مطلق میدانستند و برای مخالفان خود حقی برای زندگی قائل نبودند، شرایط پیچیده و پر تضاد و کلاف سردرگمی را در جامعه سلجوقی به وجود آورد.
بر این شرایط ناگوار، استبداد و مظالم حکومتی، ملوک الطوایفی و دست به دست شدن شهرها و ولایات، نیز مزید بر علت شد. از این رو بین مردمان آن عهد، نه «وحدت ملی» که وجودش با توجه به اوضاع و احوال آن دوران ممکن نبود، که «وحدت سرنوشت» را نیز که میتوانست عامل اتحاد و بازدارندگی تهاجمات آتی باشد، نیز وجود نداشت.
تصوف در دوره سلجوقی
هماهنگی با علمای مدارس
تصوف هم که اساس آن الزام تسامح را اقتضا میکرد، تحت تأثیر احوال مذهبی عصر از لوازم تسامح دور شد و با ایجاد سلسلهها و تعدد آداب خانقاهها، به تدریج دچار روحیه تفرقه جویی و فرقه گرایی گردید. خاصه آن که چون صوفیه از جانب علمای مدارس غالباً به تمایلات الحادی متهم بود، برای رفع این اتهام ،مشایخ غالباً به ترویج، یا دست کم به هماهنگی با روحیه تعصب رایج در بین اهل عصر ناگزیر میشد. از جمله برای رفع اتهام گرایشهای الحادی در مخالفت با فلسفه و اهل حکمت، ناچار به افراط شدند. کسانی از آنها، که در رفع این اتهامات از خود و از ساختار تصوف موفق نشدند، مثل عین القضاه همدانی معروض حبس و قتل گردید یا مثل شیخ عبدالسلام گیلانی دچار عقوبت و اهانت متعصبان گشتند.
شیخ اشراق، شهاب الدین یحیی بن حبش سهروردی، که آثار او رنگ تصوف داشت نیز تا حدی به خاطر همین گونه اتهامات به فتوای فقهای شام کشته شد.
ابوالفرج بن الجوزی مؤلف کتاب بلقیس ابلیس را به گرایشهای الحادی منسوب کردند. بیشک تا حدی همین جو اتهام و تحطئه موجب شد تا شهاب الدین عمر سهروردی – شیخ الشیوخ بغداد – خود را به تألیف رساله رشف النصایح الایمانیه، در نقد و ردّ فلسفه و اهل حکمت یونان موظف دید.
پراکندگی فرقه های تصوف
به هر حال، هر چند برخی سلاطین و امیران عصر و حتی اقلیت قابل ملاحظهای از طبقات عوام در این ایام به تصوف علاقه نشان دادند، اکثریت عامه و بیشترین بزرگان و حکام عصر، نسبت به تصوف نظر مساعد نداشتند. تعدد سلسلههای قوم هم که به تدریج مشایخ را معارض یکدیگر ساخت، افکار عامه را بر ضد آنها برانگیخت.
روحیه فرقه گرایی، سلسلههای معروف رایج در عصر همچون:
قادریه، سهروردیه، کبرویه، چشتیه
و امثال آنها را غالباً رقیب و تا حدی معارض و مزاحم یکدیگر میساخت و رفته رفته صوفیه عصر را به حالتی درآورد که بعدها سعدی بر سبیل طنز و انکار در باب آنها گفت «پیش از این طایفهای بودند به ظاهر پریشان و در معنی جمع و اکنون قومی هستند به ظاهر جمع و در معنی پریشان». به علاوه روحیه تعصب گرایی عامیانه، بعضی از مشایخ این طایفه را به شدت از تسامح دور کرد و کسانی چون خواجه عبدالله انصاری، شیخ ابواسحق کازرونی، و شیخ احمد جام، در امر به معروف و نهی از منکر، حتی از فقیهان متشرعه هم پیش افتادند.
سَلجوقیان یا سَلاجقه، یا آل سلجوق، نام دودمانی ترک نژاد است که در قرنهای پنجم و ششم هجری قمری (یازدهم و دوازدهم میلادی) بر بخشهای بزرگی از آسیای غربی، شامل ایران کنونی، فرمانروایی داشتند.
سلجوقیان زبان فارسی را زبان رسمی و درباری قرار دادند و وزیران این دوره، بهویژه عمیدالملک کندری و خواجه نظامالملک، خدمات مهمی به ادبیات فارسی و گسترش دانشها کردند.
پیشینه سلجوقیان
دانلود مقاله جهتیابی در pdf دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله جهتیابی در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله جهتیابی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
جهتیابی
یافتن جهتهای جغرافیایی را جهتیابی گویند. جهتیابی در بسیاری از موارد کاربرد دارد. برای نمونه وقتی در کوهستان، جنگل، دشت یا بیابان گم شده باشید، با دانستن جهتهای جغرافیایی، میتوانید به مکان مورد نظرتان برسید. یکی از استفادههای مسلمانان از جهتیابی، یافتن قبله برای نماز خواندن و ذبح حیوانات است. کوهنوردان، نظامیان، جنگلبانان و ; هم به دانستن روشهای جهتیابی نیازمندند.
هرچند امروزه با وسایلی مانند قطبنما یا GPS میتوان به راحتی و با دقت بسیار زیاد جهت جغرافیایی را مشخص کرد، در نبود ابزار، دانستن روشهای دیگر جهتیابی مفید و کاراست
جهتهای اصلی و فرعی
جهتهای جغرافیایی، که شمال با رنگ قرمز مشخص شده
اگر رو به شمال بایستیم، سمت راستمان مشرق (شرق، باختر)، سمت چپمان مغرب (غرب، خاور) و پشت سرمان جنوب است. این چهار جهت را جهتهای اصلی مینامند. بین هر دو جهت اصلی یک جهت فرعی وجود دارد. مثلاً نیمساز جهتهای شمال و شرق، جهت شمالِ شرقی (شمالِ شرق) را مشخص میکند.
با دانستن یکی از جهتها، بقیهی جهتها را میتوان به سادگی مشخص نمود. مثلاً اگر به سوی شمال ایستاده باشید، دست راست شما شرق، دست چپ شما غرب، و پشت سر شما جنوب است.
روشهای جهتیابی
برخی روشهای جهتیابی مخصوص روز، و برخی ویژهی شب اند. برخی روشها هم در همهی مواقع کارا هستند. توجه شود که:
بسیاری از این روشها کاملاً دقیق نیستند و صرفاً جهتهای اصلی را به صورت تقریبی مشخص میکنند. برای جهتهای دقیق باید از قطبنما استفاده کرد، و میل مغناطیسی و انحراف مغناطیسی آن را هم در نظر داشت.
آنچه گفته میشود اکثراً مربوط به نیمکره شمالی است؛ به طور دقیقتر، بالای 235 درجه (بالای مدار رأسالسرطان). در نیمکره جنوبی در برخی روشها ممکن است جهت شمال و جنوب برعکس آنچه گفته میشود باشد.
روشهای جهتیابی در روز
جهتیابی با سمت خورشید
1- خورشید صبح تقریباً از سمت شرق طلوع میکند، و شب تقریباً در سمت غرب غروب میکند.
این مطلب فقط در اول بهار و پاییز صحیح است؛ یعنی در اولین روز بهار و پاییز خورشید دقیقاً از شرق طلوع و در غرب غروب میکند، ولی در زمانهای دیگر، محل طلوع و غروب خورشید نسبت به مشرق و مغرب مقداری انحراف دارد. در تابستان طلوع و غروب خورشید شمالیتر از شرق و غرب است، و در زمستان جنوبیتر از شرق و غرب میباشد. در اول تابستان و زمستان، محل طلوع و غروب خورشید حداقل حدود 235 درجه با محل دقیق شرق و غرب فاصله دارد، که این خطا به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست. در واقع از آنجا که موقعیت دقیق خورشید با توجه به فصل و عرض جغرافیایی متغیر است، این روش نسبتاً غیردقیق است.
تنها جایی که خورشید همیشه دقیقاً از شرق طلوع و در غرب غروب میکند، استواست.
2- در نیمکرهی شمالی زمین، در زمان ظهر شرعی خورشید همیشه دقیقاً در جهت جنوب است و سایهی اجسام رو به شمال میافتد.
ظهر شرعی یا ظهر نجومی در موقعیت جغرافیایی شما، دقیقاً هنگامی است که خورشید به بالاترین نقطه خود در آسمان میرسد. در این زمان، سایهی شاخص به حداقل خود در روز میرسد، و پس از آن دوباره افزایش مییابد؛ همان زمان اذان ظهر.
برای دانستن زمان ظهر شرعی میتوانید به روزنامهها مراجعه کنید یا منتظر صدای اذان ظهر باشید. ظهر شرعی حدوداً نیمه بین طلوع آفتاب و غروب آفتاب است.
3- حرکت خورشید از شرق به غرب است؛ و این هم میتواند روشی برای یافتن جهتهای جغرافیایی باشد.
جهتیابی با سایهی چوب(شاخص)
شاخص، چوب یا میلهای نسبتاً صاف و راست است (مثلاً شاخه نسبتاً صافی از یک درخت به طول مثلاً یک متر) که به طور عمودی در زمینی مسطح و هموار و افقی(تراز و میزان) فرو شده است.
روش اول: نوک(انتهای) سایهی شاخص روی زمین را [مثلاً با یک سنگ] علامتگذاری میکنیم. مدتی (مثلاً ده-بیست دقیقه بعد، یا بیشتر) صبر میکنیم تا نوک سایه چند سانتیمتر جابهجا شود. حال محل جدید سایهی شاخص (که تغییر مکان داده است) را علامتگذاری مینماییم. حال اگر این دو نقطه را با خطی به هم وصل کنیم، جهت شرق-غرب را مشخص میکند. نقطهی علامتگذاری اول سمت غرب، و نقطهی دوم سمت شرق را نشان میدهد. یعنی اگر طوری بایستیم که پای چپمان را روی نقطهی اول و پای راستمان را روی نقطهی دوم بگذاریم، روبرویمان شمال را نشان میدهد، و رو به خورشید (پشت سرمان) جنوب است.
از آنجا که جهت ظاهری حرکت خورشید در آسمان از شرق به غرب است، جهت حرکت سایهی خورشید بر روی زمین از غرب به شرق خواهد بود. یعنی در نیمکره شمالی سایهها ساعتگرد میچرخند.
هر چه از استوا دورتر بشویم، از دقت پاسخ در این روش کاسته میشود. یعنی در مناطق قطبی (عرض جغرافیایی بالاتر از 60 درجه) استفاده از آن توصیه نمیشود.
در شبهای مهتابی هم از این روش میتوان استفاده کرد: به جای خورشید از ماه استفاده کنید.
روش دوم(دقیقتر): محل سایهی شاخص را زمانی پیش از ظهر علامت گذاری میکنیم. دایره یا کمانی به مرکز محل شاخص و به شعاع محل علامتگذاری شده میکشیم. سایه به تدریج که به سمت شرق میرود کوتاهتر میشود، در ظهر به کوتاهترین اندازهاش میرسد، و بعداز ظهر به تدریج بلندتر میگردد. هر گاه بعد از ظهر سایهی شاخص از روی کمان گذشت (یعنی سایهی شاخص هماندازهی پیش از ظهرش شد) آنجا را به عنوان نقطهی دوم علامتگذاری میکنیم. مانند روش پیشین، این نقطه سمت شرق و نقطهی پیشین سمت غرب را نشان میدهد.
در واقع هر دو نقطه سایهی همفاصله از شاخص، امتداد شرق-غرب را مشخص میکنند.
با اینکه روش پیشین نسبتاً دقیق است، این روش دقیقتر است؛ البته وقت بیشتری برای آن لازم است.
برای کشیدن کمان مثلاً طنابی(مانند بند کفش، نخ دندان) را انتخاب کنید. یک طرف طناب را به شاخص ببندید، و طرف دیگرش را به یک جسم تیز؛ به شکلی که وقتی طناب را میکشید دقیقاً به محل علامتگذاری شده برسد. نیمدایرهای روی زمین با جسم تیز رسم کنید.
وقتی سایهی شاخص به حداقل اندازهی خود میرسد(در ظهر شرعی)، این سایه سمت جنوب را نشان میدهد (بالای 235 درجه).
جهتیابی با ساعت عقربهدار
ساعت مچی معمولی (آنالوگ، عقربهای) را به حالت افقی طوری در کف دست نگه میداریم که عقربهی ساعتشمار به سمت خورشید اشاره کند. در این حالت، نیمسازِزاویهای که عقربهی ساعتشمار با عدد 12 ساعت میسازد (زاویهی کوچکتر، نه بزرگتر)، جهت جنوب را نشان میدهد. یعنی مثلاً اگر چوبکبریتی را [به طور افقی] در نیمهی راه میان عقربهی ساعتشمار و عدد 12 ساعت قرار دهید، به طور شمالی-جنوبی قرار گرفتهاست.
نکات
این که گفته شد عقربهی کوچک ساعت به سمت خورشید اشاره کند، یعنی اینکه اگر شاخصی [مثلاً چوبکبریت] ای که در مرکز ساعت قرار دهیم، سایهاش موازی با عقربهی ساعتشمار و در جهت مقابل آن باشد. یا اینکه سایهی عقربهی ساعتشمار درست در زیر خود عقربه قرار گیرد. یا مثلاً اگر چوبی ده-پانزده سانتیمتری را در زمین بهطور عمودی قرار دهیم، ساعت روی زمین به شکلی قرار گرفته باشد که عقربهی ساعتشمارش موازی با سایهی چوب باشد.
دلیل اینکه زاویه بین عقربهی ساعتشمار و 12 را نصف میکنیم این است که: وقتی خوشید یک بار دور زمین میچرخد، ساعت ما دو دور میچرخد(دو تا 12 ساعت). یعنی گرچه روز 24 ساعت است (و یک دور کامل را در 24 ساعت طی میکند)، ساعتهای ما یک دور کامل را در 12 ساعت طی مینماید. اگر ساعت 24 ساعتهای میداشتید، که دور آن به 24 قسمت مساوی تقسیم شده بود، هر گاه عقربهی ساعتشمار را رو به خورشید میگرفتید عدد 12 ساعت همیشه جهت جنوب را نشان میداد.
این روش وقتی سمت صحیح را نشان میدهد، که ساعت مورد نظر درست تنظیم شده باشد. یعنی اگر در بهار و تابستان ساعتها را نسبت به ساعت استاندارد یکساعت جلو میبرند، ما باید آن را تصحیح کنیم(ابتدا ساعتمان را یک ساعت عقب ببریم سپس روش را اِعمال کنیم؛ یا نیمساز عقربهی ساعتشمار را [به جای 12] با 1 حساب کنید). همچنین در همهی سطح یک کشور معمولاً ساعت یکسانی وجود دارد، که مثلاً در ایران حدود یک ساعت متغیر است (ایران تقریباً بین دو نصفالنهار قرار دارد؛ لذا ظهر شرعی در شرق و غرب ایران حدوداً یک ساعت فاصله دارد.) ساعت صحیح هر مکان همان ساعتی است که هنگام ظهر شرعی در آن در طول سال، اطراف ساعت 12 ظهر است. در واقع برای تعیین دقیق جهتهای جغرافیایی ساعت باید طوری تنظیم باشد که هنگام ظهر شرعی ساعت 12 را نشان دهد.
روش ساعت مچی تا 24 درجه امکان خطا دارد. برای دقت بیشتر باید از آن در عرض جغرافیایی بین 40 و 60 درجه [شمالی یا جنوبی] استفاده شود؛ هر چند در عرض جغرافیایی 235 تا 665 درجه [شمالی یا جنوبی] نتیجهاش قابل قبول است.(البته در نیمکردهی جنوبی جهت شمال و جنوب برعکس است.) در واقع هر چه به استوا نزدیکتر شویم، از دقت این روش کاسته میشود. ضمناً هر چه زمان به کار بردن این روش به ظهر شرعی نزدیکتر باشد، نتیجهی آن دقیقتر خواهد بود.
اگر مطمئن نیستید کدام طرف شمال است و کدام طرف جنوب، به یاد بیاورید که خورشید از شرق بر میخیزد، در غرب مینشیند، و در ظهر سمت جنوب است.
توجه کنید که اگر این روش را در هنگام ظهر شرعی (یعنی ساعت 12) اجرا کنیم، جهت عقربه ساعتشمار خود به سوی جنوب است. یعنی مانند همان روش «جهتیابی با سمت خورشید»، که گفتیم خورشید در ظهر شرعی به سمت جنوب است.
اگر از ساعت دیجیتال استفاده میکنید، میتوانید ساعت عقربهداری را روی یک کاغذ یا روی زمین بکشید (دور دایرهای از 1 تا 12 بنویسید، و عقربهی ساعتشمار را هم بکشید)، و سپس از روش بالا استفاده کنید.
حتی وقتی هوا آفتابی نیست و خورشید به راحتی دیده نمیشود هم گاه سایهی خوشید را میتوان دید. اگر یک چوبکبریت را عمود نگه دارید، سایهی آن برعکس جهت خورشید میافتد.
روشهای جهتیابی در شب
جهتیابی با ستارهی قطبی
یافتن ستاره قطبی با دب اکبر
از آنجا که ستارهها به محور ستاره قطبی در آسمان میچرخند، در نیمکرهی شمالی زمین ستارهی قطبی با تقریب بسیاری خوبی (حدود 07 درجه خطا) جهت شمال جغرافیایی (و نه شمال مغناطیسی) را نشان میدهد؛ یعنی اگر رو به آن بایستیم، رو به شمال خواهیم بود.
برای یافتن ستارهی قطبی روشهای مختلفی وجود دارد:
به وسیلهی مجموعه ستارگان «دبّ اکبر»: صورت فلکی دبّ اکبر شامل هفت ستارهاست که به شکل ملاقه قرار گرفتهاند: چهار ستاره آن تشکیل یک ذوزنقه را میدهند، و سه ستارهی دیگر مانند یک دنباله در ادامه ذوزنقه قرار گرفتهاند. هر گاه دو ستارهای که لبهی بیرونی ملاقه را تشکیل میدهند (دو ستارهی قاعده کوچک ذوزنقه؛ لبهی پیالهی ملاقه؛ محلی که آب از آنجا میریزد) را [با خطی فرضی] به هم وصل کنیم، و پنج برابر فاصله میان دو ستاره، به سمت جلو ادامه دهیم، به ستاره قطبی میرسیم.
به وسیلهی مجموعه ستارههای «ذاتالکرسی»: صورت فلکی ذاتالکرسی شامل پنج ستاره است که به شکل W یا M قرار گرفتهاند. هرگاه (مطابق شکل) ستارهی وسط W (رأس زاویهی وسطی) را حدود پنج برابرِِ «فاصلهی آن نسبت به ستارههای اطراف» به سوی جلو ادامه دهیم، به ستارهی قطبی میرسیم.
نکات
صورتهای فلکی ذاتالکرسی و دبّ اکبر نسبت به ستارهی قطبی تقریباً روبهروی یکدیگر، و دور ستاره قطبی خلاف جهت عقربههای ساعت میچرخند. اگر یکی از آنها پشت کوه پنهان بود، با دیگری میتوان ستارهی قطبی را یافت. فاصلهی هر کدام از این دو صورت فلکی تا ستارهی قطبی تقریباً برابر است.
اگر برای یافتن ستارهها در آسمان از نقشه ستارهیاب (افلاکنما) استفاده میکنید، بهخاطر داشته باشید که ستارهیابها موقعیت ستارهها را در زمان، تاریخ و موقعیت جغرافیایی (طول و عرض جغرافیایی) خاصی نشان میدهند.
هر چه از استوا به سوی قطب شمال برویم، ستارهی قطبی در آسمان بالاتر (در ارتفاع بیشتر) دیده میشود. یعنی ستارهی قطبی در استوا (عرض جغرافیایی صفر درجه) تقریباً در افق دیده میشود، و در قطب شمال(عرض جغرافیایی 90 درجه) تقریباً بالای سر (سرسو، سمتالرّأس، رأسالقدم) دیده میشود. بالاتر از عرض جغرافیایی 70 درجه شمالی عملا نمیتوان با ستارهی قطبی شمال را پیدا کرد.
جهتیابی با هلال ماه
هلال ماه کهنه (نیمه دوم ماه قمری)
اگر به دلیل وجود ابر یا درختان نمیتوانید ستارهها را ببینید، میتوانید از ماه برای جهتیابی استفاده کنید.
ماه به شکل هلال باریکی تولد مییابد، و در نیمههای ماه قمری به قرص کامل تبدیل میشود، و سپس در جهت مقابل هلالی میشود. در نیمهی اول ماههای قمری قسمت خارجی ماه (تحدب و کوژی ماه، برآمدگی و برجستگی ماه) مانند پیکانی جهت غرب را نشان میدهد. در نیمهی دوم ماههای قمری، تحدب ماه به سمت مشرق است.
اگر خطی از بالای هلال به پایین آن وصل کنیم و ادامه دهیم، در نیمهی اول ماه قمری شکل p و در نیمهی دوم شکل q خواهد داشت.
کره ماه در نیمهی اول ماههای قمری پیش از غروب آفتاب طلوع میکند، و در نیمهی دوم پس از غروب، تا پایان ماه که پس از نیمهشب طلوع مینماید.
پیدا کردن جنوب توسط ماه: اگر خطی فرضی میان دو نوک تیز هلال ماه رسم کرده و آن را تا زمین ادامه دهید، تقاطع امتداد این خط با افق، نقطه جنوب را [در نیمکرهی شمالی زمین] نشان میدهد.
این روش جهتیابی چندان دقیق نیست، ولی حداقل راهنمایی تقریبی را فراهم میسازد. در زمان قرص کامل نمیتوان از این روش استفاده کرد. وقتی ماه به صورت قرص کامل است، میتوان به کمک حرکت ظاهری ماه (که از مشرق به طرف مغرب است) جهتیابی کرد.
روشهای دیگر جهتیابی در شب
حرکت ظاهری ماه در آسمان از شرق به غرب است.
خوشه پروین: دستهاى (حدود ده تا پانزده) ستاره، به شکل خوشه انگور، در یک جا مجتمع هستند که به آن مجموعه خوشه پروین میگویند. این ستارگان مانند خورشید از شرق به طرف غرب در حرکتند، ولى در همه حال دُمِ آنها به طرف مشرق است.
ستارگان بادبادکی: حدود هفت -هشت ستاره در آسمان وجود دارد که به شکل بادبادک یا علامت سوال میباشند. این ستارگان نیز از شرق به غرب حرکت میکنند، و در همه حال دنباله بادبادکى آنها بهطرف جنوب است.
کهکشان راه شیری تودهی عظیمی از انبوه ستارگان است که تقریباً از شمال شرقی به جنوب غربی امتداد یافته است. در شمال شرقی این راه باریک است، و هر چه به سمت جنوب غربی میرود، پهنتر میشود. هر چه به آخر شب نزدیکتر میشویم، قسمت پهن راه شیری به طرف مغرب منحرف میشود.
روشهای جهتیابی، قابل استفاده در روز و شب
جهتیابی با قبله
اگر جهت قبله و میزان انحراف آن از جنوب (یا دیگر جهت های اصلی) را بدانیم، میتوانیم شمال را تشخیص دهیم. مثلاً اگر در تهران 37 درجه از جنوب سمت به غرب متمایل شویم (یعنی حدوداً جنوب غربی)، به طرف قبله ایستادهایم. پس هرگاه در تهران جهت قبله را بدانیم، اگر 37 درجه از سمت قبله در جهت عقربههای ساعت بچرخیم، به طرف جنوب ایستادهایم، و اگر 143 درجه (37-180) در خلاف جهت عقربههای ساعت بچرخیم، به طرف شمال ایستادهایم.
قبله را از راههای مختلفی میتوان یافت:
قبلهنما: دقیقترین روش تعیین قبله، بهوسیلهی قبلهنماست، که آن هم با یک قطبنما انجام میگیرد؛ و اگر ما قطبنما داشته باشیم، با آن قطب را مشخص میکنیم!
محراب مسجد: محراب مساجد به طرف قبله است. در نمازخانهها هم معمولاً جهت قبله مشخص شده است.
قبرستان: مرده را در قبر روی دست راست، به سمت قبله میخوابانند. پس اگر شما طوری ایستاده باشید که نوشتههای سنگ قبر را به درستی میخوانید، سمت چپتان قبله است.
دستشویی: از آنجا که قضای حاجت رو به قبله نباید باشد، معمولاً توالتها را عمود بر قبله میسازند. این هم -در جایی که اصول اسلامی ساخت رعایت شده- میتواند کمککار باشد.
جهتیابی با قطبنمای دستساز
اگر قطبنمایی به همراه نداشتید، ولی اتفاقاً یک سوزن یا میخ کوچک در جیبتان یافتید، این روش کمککار شما در ساخت یک قطبنما خواهد بود. البته احتمال استفاده از آن در شرایط واقعی کم است، ولی انجام آن کاری سرگرمکننده است.
با مالش دادن یک سوزن فقط در یک جهت به آهنربا -یا حتی احتمالاً چاقوی خودتان-، یا مالیدن آن فقط در یک جهت به پارچهی ابریشمی یا پنبهای، سوزنْ مغناطیسی یا قطبی میشود؛ مانند سوزن قطبنما. (مثلاً با 30 بار مالش دادن سوزن به آهنربا از طرف خودتان به سمت بیرون، سوزن به اندازهی کافی خاصیت آهنربایی پیدا میکند. همچنین مالش سر سوزن از پایین به بالا بر پارچهی ابریشمی باعث میشود که سر سوزن نقطه شمال را نشان دهد). حتی میتوانید آنرا در یک جهت میان موهای سر خود بکشید. توجه کنید که همیشه فقط در یک جهت مالش دهید.
حال اگر آنرا روی یک چوبپنبه یا پوشال کوچک قرار دهید(سوزن را به چوبپنبه چسب بزنید، یا درون آن فرو کنید؛ یا در دو طرف سوزن چوبپنبههایی کوچک فرو کنید)، و روی آب (آب راکد یا ظرفی پر از آب) شناور نمایید، مانند یک قطبنما عمل میکند، و سر سوزن رو به شمال میچرخد. برای اینکه سمت شمال و جنوب سوزن را اشتباه نکنید، این نکته را در نظر بگیرید که -در نیمکرهی شمالی زمین- آن سمت قطبنما که تقریباً رو به خورشید و ماه است، سمت جنوب است، زیرا آنها در قسمت جنوبی آسمان قرار دارند. همچنین میتوانید سوزن را با یک آهنربا امتحان کنید، و سپس سمت شمال را با علامتی روی آن مشخص نمایید.
روش دیگر ساخت آهنربا این است که یک میله یا سوزن آهنی یا فولادی را در جهت میدان مغناطیسی زمین تراز کنیم، و سپس آنرا حرارت داده یا بر آن ضربه وارد کنیم. حال اگر این آهنربا را روی سطحی با اصطکاک کم قرار دهیم (روی یک تکه چوب کوچک در آب شناور سازید، یا مثلاً سوزن را با یک ریسمان غیرفلزی آویزان(معلق) نمایید) قطبنمای ما کار میکند؛ یعنی میله آنقدر میچرخد تا در راستای میدان مغناطیسی زمین (شمالی-جنوبی) قرار گیرد.
مغناطیسی کردن سوزن با باتری: اگر سیمی را دور سوزن بپیچانید و برای چند دقیقه سر سیم را به ته باتری وصل کنید، سوزن مغناطیسی میشود.
به دلیل کشش سطحی آب، میتوان سوزن را به تنهایی روی سطح آن شناور کرد. مثلاً میتوان سوزن را روی کاغذی گذاشت، و کاغذ را روی آب گذاشت. اگر کاغذ روی آب بماند که بهتر، و اگر کاغذ در آب فرو برود احتمالاً سوزن روی آب باقی میماند. اگر سوزن را با گریس یا روغنی غیرقابلحل در آب چرب کنید (مثلاً با مالش سوزن به موهای خود سوزن را چرب نمایید)، کار آسانتر خواهد شد. چرب بودن سوزن سبب میشود که سوزن روی سطح آب شناور بماند.
جهتیابی با نشانههای طبیعی
هرگونهای از درختان برشها و خصوصیات خاصّ خود را دارد. باد و آفتاب بر درختان تأثیر میگذارند و این سرنخی است برای محاسبه جهت شمال-جنوب.
این روشها خیلی قابل اطمینان نیستند. مثلاً «باد غالب» ممکن است حالت عادی را به طور قابلملاحظهای تغییر دهد و باعث تغییر و انحراف آن شود. همچنین در جنگلهای انبوه -به دلیل عدم نفوذ و رسوخ آفتاب درون آنها- برخی روشها کارا نخواهند بود. اگر از علامتهای طبیعی استفاده میکنید، برای تصمیمگیری، باید هر چند تا علامت مختلف را که میتوانید پیدا کنید.
بسیاری از روشهای زیر بر اساس آفتاب هستند: در نیمکرهی شمالی زمین، جهت رو به جنوب در معرض آفتاب بیشتری است. تابش خورشید رشد شاخهها و برگها را زیاد میکند.
1- جهتیابی با خزهها و گلسنگها: سمت شمالی درختان و تختهسنگها، گلسنگها و خزههای بیشتری دارد؛ چرا که نمناکتر و مرطوبتر از سمت جنوبی آنهاست.
خزه در جایی رشد میکند که دارای سایه و آب زیادی باشد؛ محلهای خنک و نمناک. تنهی درختان در سمت شمالی سایه و رطوبت بیشتری دارد، و در نتیجه خزهها معمولاً بیشتر در این سمت میرویند.
این روش همیشه نتیجهی درست به ما نمیدهد. 1) هرچند سمت شمالی در سایهی بیشتری است، ولی لزوماً رطوبت سمت شمال بیشتر نیست؛ و برای رشد خزهها رطوبت مهمتر از سایه است(جایی که رطوبت در آنجا بیشتر ماندگار است). 2) گاه ممکن است درختان و پوشش گیاهی مجاور طرف دیگر درخت را هم سایه کند. 3) در یک اقلیم بارانی(جنگلها و بیشههای مرطوب) ممکن است همه طرف درخت نمناک باشد(یعنی خزه دور برخی درختان در همهطرف رشد کرده؛ البته معمولاً در جهت جنوب بیشتر رشد کردهاست). 4) ممکن است باد مانع رشد خزه در طرف شمالی درخت شود. 5) در مناطق خشک هم که اصلاً خزهای وجود ندارد!
ضمناً در نظر داشته باشید که معمولاً خزه در جهت نور آفتاب(جنوب) خرمایی رنگ است و در مکانهای سایه و مرطوب سبز یا طوسی رنگ. 2- جهتیابی با درختان: از آنجا که سمت شمالی درختان در معرض آفتاب کمتری است، درختان در این سمتشان شاخوبرگ کمتری دارند.
دانلود مقاله تاریخ موسیقی ایران در pdf دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله تاریخ موسیقی ایران در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله تاریخ موسیقی ایران در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
تاریخ موسیقی ایران
فهرست مطالب
تاریخ موسیقی در ایران 3
ترانه های فـولکـوریک ایران 14
موسیقی سازی 16
آلات موسیقی بادی 19
آلات موسیقی زهـی 20
سازهای مضرابی ( زهـی – کوبی ) 24
تاریخ موسیقی ایران قبل از اسلام 29
منابع 36
تاریخ موسیقی در ایران
تاریخ موسیقی ایرانی که همواره با هنر و ذوق ایرانی همراه و همقدم بوده است را می توان به دو قسمت قبل و بعد از اسلام تقسیم کرد . مورد بعد از اسلام را تا موسیقی معاصر ادامه می دهیم اما در مورد قبل از اسلام باید تقسیم بندی هایی را انجام دهیم : دوره ی قبل از مادها . مادها . پارس ها و هخامنشیان . پارت ها و اشکانیان . ساسانیان .
قبل از مادها
این دوره که از هشت قرن قبل از میلاد تا قبل است شواهد بسیاری از جمله سنگ ها و سطوح حکاکی شده کتاب ها و دست نوشته ها را با خود به همراه دارد . مهمترین اثر یافت شده در مورد موسیقی این دوره ” مهر چغامیش ” می باشد که متعلق به 3500 سال قبل از میلاد است .
برای بررسی این دوره باید اثر تمدنهایی چون بابل و اشور و ایلام را – که متاسفانه چیز زیادی از انها باقی نمانده – مورد بررسی قرار داد . اما شواهد اندک پیدا شده نیز خود صحت وجود موسیقی را در این دوره تصدیق می کند . به طوری که ساخت سازهای سنتور و تنبور را به این دوره نسبت داده اند .
دوره ی مادها
مادها – که در اصل اریایی بودند – دولتی در ایران باستان تاسیس کردند . مهمترین موسیقی ان دوران نغمات موسیقایی گات بوده است .
دوره ی هخامنشیان ( 320 تا 550 سال قبل از میلاد )
در کنار نغمات گات ها نوع دیگری از موسیقی با نام موسیقی رزمی و همچنیم موسیقی بزمی در این دوره ساخته شد . طبل های این دوره جنگجویان را با انگیزه به میدان های نبرد راهی می کردند و تنبورها و نی ها از انها در جشن پیروزی به گرمی استقبال می کردند .
دوره پارت ها ( 250 قبل از میلاد تا 224 بعد از میلاد )
این دوره که با حمله اسکندر به ایران همراه شد ( قابل ذکر است که بعضی از مورخان وجود اسکندر و نبرد او با ایران را بزرگترین دورغ تاریخ می دانند و بر این باورند که شخصی با این نام و با این ملیت وجود نداشته است و اسکندر صرفا جنگجویی ایرانی و از مخالفان داخلی هخامنشیان بوده است . نویسنده ) موسیقی جدیدی را به ایران وارد کرد . وارد شدن موسیقی به این معنا نبود که موسیقی را از کشوری دیگر به ایران وارد کنند بلکه در این دوره موسیقی ازاد و مردمی شد و از بند دولت و دربا گریخت .
در این دوره افرادی چون : بخشی ها در خراسان یا گوسان ها در تمامی مناطق ظهور کردند .
دوره ی ساسانیان (224-652 بعد از میلاد )
در این دوره باید به پیدایش ” باربد ها ” در تیسفون ( پایتخت ساسانی ) اشاره کرد . این دوره با پیدایش هفت خسروانی همراه بود که به جرات باید گفت سرمنشا موسیقی امروز ایران بوده است .
قبل از دوره ی دستگاهی :
این دوره دوره ای بود که مسلمانان دعوت اسلام را پذیرفته بودند (البته به عقیده ی برخی مورخان : نه حمله ی اعراب دعوت به حساب می امد و نه اجبار مسلمانان به پذیرفتن پاسخ دادن به این دعوت بود. نویسنده) و دروازه های ایران را بسوی ارمانهای اسلام بروی خود گشوده بودند.
امدن اسلام از هر دیدی که بنگریم در کشور ما باعث وقوع اتفاقاتی شد . به خوب و بد موضوع کار نداریم که از این مجال خارج است اما باید اقرار کرد که هم در فرهنگ و هم در زندگی ما تاثیر بسزایی گذاشت. موسیقی ما هم طبیعتا از این روند خارج نبود.
موسیقی ما در این دوره کمی ایینی تر جلوه کرد . ایرانیان – که در تمام دوره ها هوش و ذکاوت خود را در حفظ ارمانهای ایرانی نشان داده بودند – این نوع موسیقی ایینی را به سمت عرفان ایرانی سوق دادند . در این میان به نی نوازی مولانا جلال عارف نامی این مرز و بوم باید اشاره کرد که بهترین نوع موسیقی ایینی بوده است.
در برحه ای از زمان اکثر نقاط ایران خود را به عنوان خطه ای صاحب موسیقی و علاقه مند معرفی کردند این واقعه حدود صد سال بعد از نوع مشابه ان در ژاپن رخ داد . به طوری که صد سال پیش از ایرانیان موسیقی ژاپن از چنگ راهبان و خدایان و درباریان خارج شد و به عامهی مردم رسید. نویسنده و موسیقی مقامی در ایران شکل گرفت . به خاطر زیر سلطه بودن ایران در زمان اعراب امروزه کشورهای عربستان عراق و ; را نیز می یابیم که دارای موسیقی مقامی می باشند اما لازم به ذکر است که اولین نوع این موسیقی متعلق به ایرانیان بوده است .
به خاطر تنوع طلبی ایرانیان و اینکه ایرانیان همیشه خواهان برتری نسبت به سایر اقوام بودند چندین سده بعد از پیدایش موسیقی مقامی موسیقی دستگاهی در ایران شکل گرفت .
دوره ی دستگاهی
این دوره اوج اعتلای موسیقی در ایران می باشد . شروع ان از چندین سده بعد از اسلام است و تا کنون در میان ایرانیان به عنوان موهبتی تاریخی نگاه داشته می شود . بله ; نگاه داشته شدن نه به عنوان میراثی شی گونه . بلکه به عنوان فرهنگی که امروزه انرا فرهنگ فاهی می نامند . فرهنگی که در ان انسان به اوج انسانیت دست می یابد. در کنار موسیقی درس عشق می گیرد و نظام اخلاقی خویش را استوار می سازد .
موسیقی دستگاهی از جمع اوری تک تک مقام ها ( از خراسان گرفته تا خوزستان ) گرد امده است .
گنجها را فشرده کردند و مانند نگینی در انگشتر پایتخت قرار دادند .
و امروزه شاهد موسیقی دستگاهی – ردیف هستیم. آنرا میآموزیم. آموزش میدهیم. مینوازیم و از خود یادگاری میگذاریم. ردپایی یا سندی در تاریخ بر موجودیت موسیقی درست و اصیل ایرانی که متاسفانه امروزه رو به زوال رفته و با موسیقی سنتی اشتباه گرفته میشود ;
موسیقی ایران
نقوش و حجاری ها و نگـارگـری های به جای مانده از دوران باستان تا زمان اسلام نشان دهـنده عـلاقه و ذوق ایرانیان به هـنر موسیقی می باشد. در دوران پس از اسلام موسیقی به دلیل مخالف ها، شکوفایی دوران پـیشین خود را از دست داد. ولی به هـر حال به حیات خود ادامه داد. این استمرار را می توان در زمان صفویه در بنای کاخ چهـلستون و اتاق موسیقی کاخ عالی قاپو مشاهـده کرد.
موسیقی ملی ایران، مجـموعه ای است از نواهـا و آهـنگ هایی که در طول قـرن هـا، در این سرزمین به وجود آمده و پـا به پای سایر مظاهـر زندگی مردم ایران تحول وتکامل یافتـه، و بازتابی از خصوصیات اخلاقی، وقایع سیاسی، اجـتماعـی و جـغـرافـیایی ملتی است که تاریخـش به زمان های بسیار دور می رسد. ظرافت و حالت تعـمق ویـژه موسیقی ایرانی انسان را به تـفـکر و تعـقل و رسیدن به جـهـانی غـیر مادی رهـنمون می سازد.
موسیقی ملی ایران، که مبـنا و سابقه ای بسیار کـهـن دارد، شامل شاخه های مختـلفی به شرح زیر است:
1 – قـبل از اسلام: موسیقی های اقوام کهـن ایران شامل : بـخـتـیـاری، کردی، لری و ;..
2 – بعـد از اسلام:
الف – موسیقی مقامی ( حماسی، تعـزیه، عـزا )
ب – ردیفـی ( دستگـاه های موسیقی سنـتی )
در دوره حاضر این تـقـسیم بـندی به شرح زیر است:
1 – قـبل از اسلام
2 – بعـد از اسلام
3 – موسیقی های محـلی ایران و نغـمه های سنـتی ( ملودی های دو گـروه قـبل ) و تـنـظیم و تهـیه کلاسیک آنهـا.
طبق روش طبقه بـندی جـدید در آواز و مقامات، که از حدود صد سال پـیش برقـرار شده، آواز و موسیقی سنـتی ایران را در دوازده مجـموعه قرار داده اند.
از دوازده مجـموعـه تـقـسیم بـندی شده، هـفت مجموعـه که وسعـت و استـقـلال بـیـشـتری داشتـه اند، دستگـاه نامیده شده و پـنج مجموعـه دیگـر را که مستـقل نـبوده و از دستگـاهـهای مزبور منشعـب شده اند، آواز نامیده اند.
بنا براین موسیقی سـنتی امروز ایران، که باقی مانده مقامات دوازده گـانه قـدیم است، قـبلا مفـصل تر بوده و امروز جـزئی از آن در دستـرس است.
بر هـفت دستگـاه اصلی و پـنج آواز، تعـدادی گوشه استواری و الگـوی نوازندگـان و خوانـندگـان امروزی است.
شمار این گـوشه ها را 228 ذکـر کرده اند، ردیف های مخـتـلف و مشهـور استادان موسیقی سنـتی صد ساله اخـیر مانـند آقا حسیـنـقـلی، میرزا عـبدالله، درویش خان و صـبا نـیـز از هـمین نـظم پـیـروی می کـند.
اسامی دستگـاه ها و آوازهـا در موسیقی سنـتی ایران
نام هـفت دستـگـاه اصلی عـبارت است از شور، ماهـور، هـمایون، سه گـاه، چـهـارگـاه، نوا و راست پـنجـگـاه؛ نام پـنج آواز بدین شرح است: اصفـهـان، ابوعـطا، بـیات ترک، افـشاری و دشتـی.
اجـزای دستـگـاه و آواز
برای اجرای یک دستگـاه با یک آواز تـرتـیـبی را باید رعـایت کرد که معـمولا این چـنـیـن است:
درآمد، آواز، تصنـیف و رنگ، از زمان مرحوم درویش خان و به ابـتکـاری وی پـیش درآمد و چـهار مضراب نیـز به این سلسله مراتـب اضافه شده است.
ترانه های فـولکـوریک ایران
زنده یاد خالـقی، در این باره چـنـین می نویـسد:
یکی از منابع ذیـقـیمت موسیقی هـر کشور آهـنگ هـا و نغـمات و ترانه هایی است که در نقاط مختـلف آن مملکـت، خاصه در دهـات، قصبات دور از شهـر به وسیله مردم بومی و روستایی خوانده می شود و چون این نوع موسیقی کـمتـر تحـت تاثـیر افـکار مردم شهـر نـشـین واقع شده، طبـیعی تر و به موسیقی حقیقی و اصیل و قدیمی آن کشور نزدیکـتر است؛ جمع آوری آنهـا عـلاوه بر اینکـه باعـث حـفـظ و نگـهـداری آنهـا است، کمکی هـم به تحـقـیق درباره مخـتصات آن مـمـلکـت می کـند، و چـگـونگی و کـیفـیت آن را معـلوم می نماید.
چـون در ایران اقوام مخـتـلفی ساکـنـند که از نظر فرهـنگ و قـومی تـفاوت های بـسیاری با یکـدیگـر دارند، بنابراین موسیقی فولکوریک ایران دارای خصوصیات بسیار متـنوعی از نظر طرز بـیان و لحـن موسیقی است. مثـلا موسیقی آذربایجـانی، گـیلانی، خراسانی، بـخـتـیاری، کردی، شـیرازی و بلوچی نـه تـنـها ملودی هـا، که در گـویش نـیز با یکـدیگـر بـسیار متـفاوتـند، از نظر فرم موسیقی می توان از دو نوع موسیقی بومی در ایران نام برد:
1 – تـرانه های بومی آوازی که به صورت انـفرادی یا دسته جمعـی خوانده می شود.
2 – رقص های محلی سازی که با سازهـای محلی به اجرا در می آید.
ترانه های محلی ایرانی از نظر ملودی بـسیار غـنی و پـر مایه است که از این نـظر یـکی از غـنی ترین، زیـبا ترین و متـنوع ترین تـرانه های فـولکوریک دنـیا هـستـند. این ترانه ها که نشانهً طرز فکر و تـمدن و فرهـنگ کـشور هـستـند، سینه به سینه نقـل شده و از نسلی به نسل دیگر می رسد و آئینه تمام نمای افکـار و اندیشه های مردمی اند که خود خالق و آفـریـنـنده آن بـشمار می رونـد. این تـرانه ها از وضع اجـتماع، طرز فکر، نوع زندگی و طبـیعـت که در سرزمیـن ایران وجود دارد، یکی از غـنی ترین منابع فـرهـنگی ایران به شمار می آیـند. این تـرانه ها نمایانـندهً ملت و گـذشته ایران هـستـند و می توانـند بهـترین الهام بخـش موسیقیدانان در پـدید آمدن آثار موسیقی عـلمی قرار گـیرند.
نمونه هایی از موسیقی فـولکوریک ایران:
موسیقی بـخـتـیاری، لرستان و فارس
موسیقی گـیلان و تالش
موسیقی کردستان
موسیقی سواحل جنوب ایران
موسیقی سیستان و بلوچستان
موسیقی خراسان
موسیقی ترکمن
موسیقی آذربایجان
نمونه هایی از موسیقی فولکوریک
موسیقی سازی
موسیقی ایرانی از زمان های بسیار قدیم عـمدتا با ساز و آواز توام بوده است و در کـتب تاریخی نیز هـرگـاه به موسیقی اشاره شده بـیـشتر نام الحان و ترانهها بر جای مانده است. ولی شکی نیست که موسیقی سازی نیز دارای اهـمیت بوده است.
در حدود صد سال قـبل موسیقی سازی به تـدریج راهـی مشخص در پـیش گـرفـت، و در این رشته نوازندگـان و آهـنگـسازانی به وجود آمده و نوآوری هایی در این زمینه انجام دادند. به طور کلی موسیقی سازی ایرانی دارای دو بخش اساس است:
الف – تکـنوازی که بر پایه موسیقی سنـتی و بداهـه نوازی قـرار دارد.
ب – هـمنوازی که بر پـایه کارهـای جمعـی اعـم از گـروه هـای کوچک یا بـزرگ یک صدایی و یا چـند صدایی استوار است.
تکـنوازی
تکـنوازی در موسیقی مشرق زمین از اعـتبار و اهـمیت فراوانی برخوردار است. به تعـبـیری می توان آن را مربوط به فـلسفه و عـرفان شرق و ایجاد ارتـباط معـنوی با عالم بالا دانست. چـرا که نوازنده شرق با ساز و موسیقی خود به نوعی عبادت خصوصاً در کـنج خلوت و تـنهـایی خود می پـردازد.
هـمنوازی
از دورهً ناصرالدین شاه قاجار کار گـروه نوازی چـه در زمینه موسیقی و سازهای سنتی و چه با رعایت اصول و قواعـد موسیقی ارکستر غربی که به وسیله مسیو لومر ( معـلم موسیقی فرانسوی که برای تـدریس در دارالفـنون آن زمان و رشتـه موسیقی نظام به ایران دعـوت شده بود) در قالب موسیقی نظام و سازهای غـربی به ایران آورده شد، بـیشتر معـمول گـردید. بعـدهـا کم کم کار گـروهی رونق بـیـشتری گـرفت، و با اضافه شدن سازهای غـربی به جـمع سازهای ایرانی و اجرای قطعـات ایرانی بر روی آنهـا با فـرم تازه معـمول شد.
ایرانیان در مقاطع مختـلف تاریخی از آلات متعـدد موسیقی، به ویژه قـدیمی ترین آنهـا یعـنی نی و دایره استـفاده می نمودند. انواع آلات موسیقی که مورد استـفاده قـرار می گـرفته و هـنوز هـم در گـوشه و کـنار این کشور پـهـناور استـفاده می شود به هـمراه یک تـقـسیم بـندی کـلی به این شرح است:
آلات موسیقی بادی
نی
نی از قـدیمی ترین این نوع است و شامل یک لوله استوانه ای از جـنس نی بوده که دارای هـفت بـند و شش گـره است. نی از دسته سازهـای محـلی است و تـقـریـبا در تمام نقاط ایران معـمول و رایج است.
سرنا
سرنا ساز دیگـری از خانواده آلات موسیقی بادی است که در تـمان نقاط ایران معـمول است و شامل سرنای بـخـتـیـاری و آذربایـجانی است. در ایران این ساز به هـمراه دهـل و یا نقاره نواخـته می شود. لازم به ذکر است که نواخـتن این ساز در نقاط مخـتـلف کشور در مواقع خاصی و به منظورهای مخـتـلف انجام می شود. در کردستان با نواخـتن دهـل و سرنا مرگ کسی را خبر می دهـند و در شمال ب هـمراهی طناب بازهـا سرنا نواخـته می شود و در آذربایجان غـربی، روستائیان در عـروسی ها حین رقص چوبی، سرنا می نوازند.
کـرنا
کرنا: سازی قدیمی و تاریخی است که در استان های مخـتـلف ایران به شکـل های متـفاوت ساخـته و اجرا می شود. مهـمترین کرناهـا، کرنای شمال، گـیلان و کرنای مشهـد است. این ساز بـیـشتر در کردستان و آذربایجان مورد استـعـمال قرار می گـیرد.
نی انبان
نی انبان بـیـشتر در جنوب ایران مورد استـفاده قـرار می گیرد و در بعـضی نقاط ایران آن را ” خـیک نای ” نـیز می نامند و در نقاطی از آذربایجان نیز نواخته می شود.
آلات موسیقی زهـی
کمانچـه
یکی از قـدیمی ترین سازهای زهـی، کمانچه است که اولین شکل ویولون امروزی است. این ساز نـقـش تک نواز و هـمـنواز، هـر دو را به خوبی اجرا می کند. کمانچه سازی ملی است. در تمام استان های ایران نواخـتن آن متداول است و بـیشتر در میان طوایف ترک و ترکـمن رواج دارد.
بربط
بربط: سازی از خانواده سازهای رشته ای مفـید که به آن ” ال عـود یا لوت ” نیز می گـویـند. ساخـتمان این ساز شـبـیه گـلابی است که از درازا به دو نـیم شده است. دارای کاسه ای بـزرگ و دسته ای کوتاه که در آغاز سه رشته سیم داشته است.
رباب
رباب: این ساز زهـی است از چـهـار قـسمت شامل شکم خـربزه مانـند، سینه، دسته و سر تـشـکـیل شده است. سیم های رباب در قدیم از روده و امروز از نخ نایلون ساخـته می شود و مضراب رباب از پـر مرغ ساخـته شده است. این ساز اساساً سازی محلی است و بـیـشتر در نواحی خراسان معـمول است و هـمچـنـین در نواحی سیستان نیز نواخـته می شود.
تار
تار: یکی از سازهای زهی اصیل ایران است که یک شـکم چـند قـسمتی دارد و دارای شش تار می باشد. از این گـروه ســــازهــا، سـه تار و دو تار را می توان نام برد که نوازندگی دوتار در تـرکـمن صحرا و نواحی خراسان بـسیار معـمول می باشد.
آلات موسیقی ضـربی
از سازهای ضربی معـروف ایرانی دهـل، طبل و تـنـبک می باشـند.
دهـل
دهـل: این ساز از استوانه کوتاهی از جـنس چـوب که قـطر دایره آن حـدود یک مـتر و ارتـفاع آن 25 تا 30 سانتی متر است تـشکـیل شده و بر دو سطح دایره ای شکـل آن پـوست کـشـیده شده است. مضرابـش دو چـوب یکی به شکـل عـصا و دیگـری ترکه ای نازک می باشد. دهـل سازی کاملا محـلی و بـیـشـتر هـمراهـی کـنـنده با سرنا است. در مناطق فارس، بلوچستان و کـردستان بـیش از سایر جاها مورد استـفاده قـرار می گـیرد.